انواع باد در گویش مردم راور

انواع باد در گویش مردم راور

حکمت وزیدن باد رقصاندن شاخه‌ها نیست، بلکه امتحان ریشه‌هاست.

 

Image result for ‫حکمت وزیدن باد رقصاندن شاخه‌ها نیست، بلکه امتحان ریشه‌هاست‬‎

 

باد چیست؟
     باد، جریان هوایی است که از مراکز پرفشار به طرف مراکز کم فشار به حرکت در می‌آید. هر چه شیب فشار (تفاوت فشار) بین دو نقطه بیش‌تر باشد شدت جریان هوا نیز بیش‌تر خواهد بود. تفاوت فشار دو نقطه را "گرادیان فشار" می‌گویند.

     باد یکی از پدیده‌های جوی است که تاثیر مستقیمی بر آب و هوای مناطق مختلف جهان دارد. به همین دلیل مطالعه در باره‌ی آن همواره مورد توجه بوده است.

     واحد سرعت باد در هواشناسی "نات" می‌باشد که هر نات برابر با نیم متر بر ثانیه است.

     بادها را به انواع و دسته‌های مختلفی تقسیم‌بندی می‌کنند. برای نمونه یکی از این تقسیم‌بندی‌ها به شکل زیر است:

1. بادهای آلیزه (تجارتی)

۲. بادهای موسمی

3. بادهای محلی

۴. نسیم دریا و خشکی

۵. بادهای کوه و دره

۶. فون(Foehn)

باد فون: باد گرم و خشكي است كه در سمت پشت به باد يك پشته‌ی كوهستاني بروز مي‌كند و اين نام منشاء خود را از آلپ گرفته است. آتش سوزی در جنگل‌ها و مراتع از نشانه‌های این باد است.
 

Image result for ‫باد‬‎

 

     اما مردم در هر شهر و منطقه بنا به وضعیت جوی، فرهنگی، اجتماعی و . . . ممکن است بادها را به گونه‌های متفاوت و مختلفی تقسیم‌بندی و نام‌گذاری کنند.

     در این پست سعی کردم در حد توانم تقسیم‌بندی این پدیده‌ی جوی را در شهر راور و به گویش محلی مردم این خطه از سرزمین کهن ایران برای شما قرار دهم. امیدوارم مورد توجه و استفاده قرار گیرد.

     از دوستان عزیز هم‌شهری خودم درخواست دارم در جهت رفع نقایص و بهبود مطالب مرا یاری فرمایند.

سرافراز باشید.

ستاره سهیل

Image result for ‫باد‬‎

باد قبله: وزش باد از سمت قبله (مغرب). درفصل زمستان وزش آن باعث گرمی هوا ‌شده و اعتقاد بر این است اگر بعد از وزیدن این باد، باران یا برف نبارد هوا به شدت سرد می‌شود و باد بیابان شروع به وزیدن می‌کند و اصطلاحا می‌گویند بادها برگشت. (تجربه هم همین را ثابت کرده است)

Image result for ‫باد‬‎

باد بیابون (بیابان): باد نسبتاً سردی که در فصل زمستان از سمت شمال یا شمال شرقی (سمت کویر) می‌وزد. (در تابستان به آن روز باد می‌گویند)

Image result for ‫باد‬‎

شِو باد (šew bãd)، شَب باد: در فصل تابستان از هنگام سحر بادی ملایم از سمت جنوب یا جنوب شرقی می‌وزد که به آن شِو باد (šew bãd) می‌گویند. وزش این باد گاه تا حدود ساعت 8 یا 9 صبح ادامه دارد.

Image result for ‫باد‬‎

بادِ پا روز (bãd e pã rooz): به مرور که به طلوع خورشید نزدیک می‌شویم و مدت کمی پس از طلوع خورشید، باد ملایمی از سمت مشرق به سمت مغرب و درست در امتداد مسیر حرکت فرضی خورشید می‌وزد که به "باد پا روز" مشهور است. این باد نسیمی ملایم است و معمولا تا یک ساعت پس از طلوع آفتاب ادامه دارد.

(در گویش راوری در برخی موارد از واژه‌ی روز به جای خورشید استفاده می‌شود. مانند: "روز زد" - به جای خورشید طلوع کرد. یا "روز به کو رفت" - به جای خورشید غروب کرد و امثال آن)

Image result for ‫باد‬‎

روز باد: تقریباً از ساعت ۹ به بعد حهت وزش باد از سمت شمال به جنوب تغییر می‌کند و سرعت آن نیز افزایش می‌یابد که در این حالت به آن روز باد گفته می‌شود.

Image result for ‫باد‬‎

شِمال باد، شِمال، شمالو (šemãlu): نسیم خنک و ملایمی که معمولا در فصل تابستان از سمت شمال می‌وزد.

Image result for ‫باد‬‎

کَج باد: در مناطق کوهستانی و مناطقی که اطراف آن به وسیله‌ی موانع طبیعی یا مصنوعی محدود است، وزش باد از سمتی خاص تداوم ندارد و هر لحظه جهت آن تغییر می‌کند که به آن کج باد می‌گویند.

Image result for ‫باد‬‎

تَف باد (taf bãd): باد بسیار گرم و سوزانی که در تابستان از سمت شمال (سمت کویر) می‌وزد. به این باد لِوار (levãr) هم گفته می‌شود.

Image result for ‫باد‬‎

کُلول باد (kolool bãd)، گُلول باد، گُلولِه باد، لولِه باد: گردباد

Image result for ‫باد‬‎

دولَخ باد (doolax bãd): باد شدید همراه با گرد و خاک

Image result for ‫باد‬‎

چَغمون (čaγmun): باد بسیار سرد و سوزنده و نسبتاً شدیدی که در فصل زمستان از سمت شمال می‌وزد و در بعضی موارد دانه‌های کوچک باران یا برف را نیز به همراه دارد.

Image result for ‫باد‬‎

سوز (suz): باد سرد، خشک و سوزنده‌ای که در فصل زمستان از سمت شمال می‌وزد یا یادی که از روزن‌های در و دیوار به داخل ساختمان یا محل استراحت نفوذ می‌کند.

Image result for ‫باد‬‎

طوفون باد (tufun bãd)، طوپون باد (tupun bãd): طوفان یا باد شدید

Image result for ‫باد‬‎

باد بارِش (bãd bãreš): وزش باد نسبتا شدید همراه با باریدن باران. (بیشتر در فصل بهار این اتفاق می‌افتد)

Image result for ‫باد‬‎

باد گوجری (bãd e gujeri): در روستاهای طرز (tarz) و فیض‌آباد در فصل زمستان باد بیابان از سمت شمال می‌وزد و چون روستای گوجر (gujer) یا کوهجهر (kuhjehr) درسمت شمال این روستاها قرار دارد و در واقع این باد سرد از سمت روستای یاد شده به طرز و فیض‌آباد می‌رسد به آن باد گوجری می‌گویند. (این اصطلاح فقط در روستای طرز و روستاهای منطقه فیض‌آباد به کار می‌رود)

Image result for ‫باد‬‎

باد کِشال (bãd kešãl): وزیدن بادهای نسبتا شدید همراه با گرد و خاک. روزهایی که وضعیت جوی وزش باد و گرد و خاک است گویند هوا باد کشال است.

Image result for ‫باد‬‎

بِلا (belã): بادی که بسیار شدید است و در اثر وزیدن آن خساراتی به بار می‌آید یا احتمال به بار آمدن خسارت وجود دارد. (شدیدتر از طوفان باد)

Image result for ‫باد‬‎

باد وَر کِردَن (bãd varkerdan): شروع به وزیدن کردن باد. (باد وَر کِرد= باد شروع به وزیدن کرد)

Image result for ‫باد‬‎

باد اُفتید (bãd oftid): وزش باد متوقف شد.

Image result for ‫باد‬‎

پایه باد (pãye bãd): یک بار وزیدن باد که ممکن است از چند ثانیه تا چند دقیقه به طول انجامد. سپس هوا نسبتا آرام و مجددا باد شروع به وزیدن می‌کند.

Image result for ‫باد‬‎

باد بُشک (bãd bošk): همان باد است. (کلمه بُشک اضافه است و معنی خاصی برای آن پیدا نکردم. در واقع گاهی به جای این‌که بگویند هوا آرام است، می‌گویند باد بُشکی نمیاد)

Image result for ‫باد‬‎

پِناباد (penãbãd): محلی که معمولا رو به آفتاب است و شما را از وزش باد سرد زمستان در امان نگه می‌دارد. مانند پشت یک سنگ، پشت یک دیوار، داخل یک گودال کوچک و . . .

Image result for ‫باد‬‎

هُشِ باد (hoš e bãd) یا هُشو باد (hošu bãd): نسیم، یک بار وزیدن ملایم باد. بادی که به ملایمت می‌وزد و تداوم ندارد.

Image result for ‫باد‬‎

بادا وَرگَشت (bãdã vargašt): در فصل زمستان و پاییز بعد از وزیدن باد قبله که ممکن است چند روز هم به طول بینجامد، چنان‌چه نزولات آسمانی مانند باران یا برف نبارد، جهت باد عوض شده و باد بسیار سرد و استخوان سوزی از سمت کویر (شمال) شروع به وزیدن می‌کند که اصطلاحاً می‌گویند: "بادا ورگشت" یعنی بادها بازگشتند.

Image result for ‫باد‬‎

زیر باد: سمتی که به آن طرف باد می‌وزد.

Image result for ‫باد‬‎

بالا باد: سمتی که از آن طرف باد می‌وزد.

Image result for ‫باد‬‎

پُش(ت) وَر باد: حرکت کردن یا ایستادن به گونه‌ای که باد از سمت پشت به ما طرف ما بوزد.

Image result for ‫باد‬‎

رو وَر باد، سینِه. باد: ایستادن یا رفتن به سمتی که باد از رو به رو می‌وزد.

Image result for ‫باد‬‎

بَر وَر باد: ایستادن یا حرکت کردن به گونه‌ای که باد از سمت چپ یا راست به سمت شما می‌وزد.

Image result for ‫باد‬‎

کُتِ باد: محلی که در اکثر مواقع و ایام در آن‌جا باد می‌وزد.

Image result for ‫باد‬‎

باد اِشکَن: عارضه‌ی طبیعی یا مصنوعی مانند تپه، سنگ بزرگ، صخره، دیوار، گودال و . . . که مسیر باد را تغییر دهد یا مانع وزیدن مستقیم باد شود.

Image result for ‫باد‬‎

سِرِ باد: محل یا منطقه‌ای که بیش‌تر ایام باد می‌وزد.

بعضی از آداب، رسوم، خرافات و عقیده‌های معقول و نامعقول مردم راور

گوشه ای  از آداب، رسوم، خرافات و عقیده‌های معقول و نامعقول مردم راور

 

Image result for ‫راور‬‎
خانه تاریخی فخری راور

 

     در گذر ایام زندگی همه‌ی انسان‌ها بر پایه‌ی آداب و رسوم و فرهنگ آن جامعه بنا شده است. بعضی از این آداب و رسوم به عنوان فرهنگ و هویت ما محسوب می‌شوند و برخی دیگر خرافات و اعتقادات بی ارزشی است که خوش‌بختانه در گذر ایام رنگ باخته و از بین رفته‌اند اما برخی از آن‌ها هنوز باقی مانده و در زندگی فردی و اجتماعی افراد تاثیر دارند.

لبه‌های قیچی را الکی به هم نزن، دعوا می‌شود.

شب در آینه نگاه نکن، دیوانه می‌شوی.

با جارو کسی را نزنید دزد می‌شود.

و . . .

     این جملات امری و دستوری که بوی خرافات و عقیده‌های نامعقول و بی اساس از آن آشکار است، بخشی از باورها و خرافه‌های مردم شهرستان راور در سال‌های دور و نزدیک است که در این نوشته در حد بضاعتم به آن می‌پردازم .

     این خرافات و عقیده‌های نامعقول گاه ناشی از فشارها و باورهای اجتماعی مردم است و گاه برآمده از باورها و وسواس‌های شخصی است که فرد به آن اعتقاد دارد یا به مرور اعتقاد پیدا می‌کند.

     البته گاهی نیز در عمق بعضی از این باورها و اعتقادات یک تجربه‌ی هر چند ناقص علمی، پزشکی یا اجتماعی نهفته است که به مرور آن را به یک باور و وسواس اجتماعی تبدیل می‌کند.

     به عنوان مثال: "عسل و خیار، کفن را بیار" که مردم به آن اعتقاد داشته و دارند، حکایت از ناسازگاری عسل و خیار و دل دردی که بعد از مصرف توامان این دو عنصر غذایی به سراغ آدمی می‌آید دارد. در واقع هشداری است که این دو ماده غذایی هم‌زمان مصرف نشوند.

     یا "نحسی روز سیزده به در" که با توجه به هجوم مردم به طبیعت و اتفاقاتی که ناشی از شلوغی این روز است و به طور طبیعی در همه‌ی روزهای شلوغ پیش می‌آید به یک باور اجتماعی تبدیل شده است که مردم در این روز حساس‌تر و مضطرب‌تر باشند.

     هدف از نوشتن این مطلب تحقیق و جستجو در چگونگی به وجود آمدن این باورها نیست، بلکه هدف اصلی جمع‌آوری این‌گونه باورها و اعتقادات و ثبت آن‌ها است که با کمک شما مخاطبان محترم و مخصوصا هم‌شهریان عزیز این امکان بیش‌تر و بهتر فراهم خواهد شد.

 

کاروانسرای هِروز واقع در 75 کیلومتری جاده راور- کرمان، روستای هِروز (heruz) سفلی

 

     برخی از باورها را در پایان این مطلب برای شما می‌آورم. در تکمیل و تصحیح آن راهنمایی شما را لازم دارم.

- لبه‌های قیچی را الکی به هم نزن، دعوا می‌شود.

- پوست سیر را زیر دست و پا نریز سحر و جادو است.

- با آتش بازی نکن، شب ادرار می‌کنی.

- انگشتان دستانت را نشکن، بند انگشتانت کج می‌شود.

- عسل و خیار کفن را بیار.

- اگر در ابتدای مسافرت روباه دیدی، خوش یمن است.

- اگر در ابتدای مسافرت خرگوش دیدی بد یمن است  یا شگون ندارد.

- اگر کفش‌هایت سوار هم شدند، سفری در پیش داری.

- این‌قدر ته دیگ نخور، در شب عروسیت باران می‌بارد.

- اگر خس و خاشاکی بر روی مژه‌ات نشست، سوغات نصیبت می‌شود.

- اگر در خواب دیدی دندانت افتاد، کسی از اقوامت از دنیا می‌رود.

- اگر مار در خواب دیدی، پول گیرت می‌آید.

- اگر در خواب خون دیدی، خوابت باطل می‌شود.

- خواب زن چپ است. یا چپ می‌زند.

- اگر از حلوای یا خوراکی‌های مراسم عزای آدم پیر بخوری، عمرت طولانی می‌شود.

- اگر کف دست راستت بخارد، پول گیرت می‌آید.

- شب در آینه نگاه نکن، دیوانه می‌شوی.

- شب ناخن‌هایت را کوتاه نکن، شگون ندارد.

- ناخن‌های کوتاه شده‌ات را روی زمین نریز، فقر می‌آورد.

- اگر روی صورت زن حامله لکه باشد، بچه‌اش دختر است.

- اگر زن حامله ویارش به ترشی باشد، بچه‌اش دختر است.

- نان نعمت خداست. اگر تکه نانی روی زمین افتاده بود، آن‌را بردار و در بالا یا شکاف دیوار بگذار و گر نه قحطی می‌آید.

- آخر هر خنده گریه استو

- دود همیشه به طرف آدم پول‌دار می‌رود.

- و . . .

انواع کفش در گویش مردم راور

سلام دوستان و همراهان گرامی

این پست را اختصاص دادم به اطلاعاتی در مورد انواع کفش در گویش مردم شریف راور

قابل ذکر است که بسیاری یا تعدادی از این اسامی در حال حاضر استفاده و کاربردی ندارند.

از شما دوستان و همشهریان عزیز که گاه گاهی به این وبلاگ سر می‌زنید تقاضا دارم عیوب و نواقص نوشته‌های مربوط به راور را گوشزد کنید تا اصلاح نمایم.

یا حق

منتظر نظرات شما هستم 

 

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

 

کِوش: kewsh هر نوع کفش

 

کِوشِ بَندی: kewsh e bandi کفشی که بند دار باشد.

 

کِوشِ تِلَق تِلَقو: kewsh e telaq telqu

    کفشهایی با پاشنه‌ی فلزی که هنگام راه رفتن روی سطوح سخت صدای تلق تلق ایجاد میکند.

 

کِوشِ چَرمی: kewsh e charmi

هر نوع کفشی با رویه‌ی چرمی قابل واکس خوردن.

 

کِوشِ زِنونه: kewsh e zenune هر نوع کفش زنانه

 

کِوشِ شِکاری: kewsh e shekari

    کفشهایی با رویه‌ی چرمی که برای کارهای کارگری، کشاورزی، دامداری و . . . از آن‌ها استفاده میشود.

 

کِوشِ فوتبالی: kewsh futbali

هر نوع کفش اسپرت که برای ورزش از آن استفاده میشد.

 

کِوشِ قُندِرِه: kewah e qondere

    کفشهایی با پاشنههای بسیار بلند و قطور. معمولا برای نوعروسان حتما یک جفت از رنگ سفید آنها خریداری میشد و عروس بیچاره در شب عروسی باید آن را به پا میکرد.

 

کِوش کانه: kewsh kane

     کفش کهنه، کفشهایی که کهنه شده و قابل استفاده نیستند از هر نوع و جنس.

 

کِوشِ مَردونه: kewsh e mardune هر نوع کفش مردانه.

 

کِوش لاسیکی: kewsh e lasiki

     کفشی که تمام زیره و رویه‌ی آن یک پارچه و از جنس لاستیک باشد.

 

پاچو: pachu

     قطعه تختهای محکم که برای آسیب نرسیدن به کف پا کشاورزان آن را به کمک دو قطعه پارچه یا طناب باریک به پا میبستند و با کمک آن زمین را با بیل شخم میزدند یا میکندند.

 

چَکمِه: chakme چکمه

 

چِکو: cheku

     دمپایی، دمپایی خاصی در دو نوع زنانه و مردانه که از لاستیک (تایر) خودرو ساخته می‌شد و بیش‌تر از سمت بیرجند به راور می‌آوردند.

 

سَرپایی: sarpayi دمپایی

 

سَرپایی اَبری: sarpayi abri 

     نوعی دمپایی که جنسی اسفنجی و نرم داشت و فکر کنم تولید خارج بود

 

سَرپایی، دَمپایی ناخونی: sarpayi (dampayi) nakhuni

     دمپایی انگشتی یا لا انگشتی، دمپایی‌هایی که بند آنها از لای انگشت شصت پا رد می‌شود

 

کَدراک: kadrak کفش‌های کهنه که وصله پینه‌دار شده باشد.

 

گالِش: galesh

     معمولا به هر جنسی از کفش‌های رو بسته‌ی زنان مسن گفته می‌شد، کفش‌های لاستیکی زنانه.

 

گیبِه: gibe گیوه

بی سبب نیست که در کنج دلم جا داری

یک بیت شعر از قدیم تو ذهنم بود و هست

این شعر

بخونید

 

بی سبب نیست که در کنج دلم جا داری

سبزه‌ای با نمکی دو چشم زیبا داری

 

بر اساس این یک بیت

تراوشات زیر از ذهن معیوب من فوران کرده

باز هم بخوانید

این چند بیت

 

بی سبب نیست که در عمق دلم جا داری

سبزه‌ای با نمکی دو چشم شهلا داری

 

بی جهت نیست که در کنج دلت جا دارم

سبزه‌ام با نمکم دو چشم شهلا دارم

 

بی سبب نیست که در چشم ترم جا داری

خوشگلی با نمکی، چهره‌ی زیبا داری

 

و این ماجرا همچنان ادامه دارد

تا کجا؟

خدا می‌داند

فعلا قصه را کوتاه کردم

 

نظر بدهید متشکرم

کاربرد واژه‌ی "دور" در تعدادی از ضرب‌المثل‌های گویش مردم راور

کاربرد واژه‌ی "دور" در تعدادی از ضرب‌المثل‌های گویش مردم راور

 

 

     همان‌طور که در پست قبل گفتیم در ادبیات و گویش محلی مردم راور کلمه یا واژه‌ی "دور" در مورد زمان و مکان با هم به کار می‌رود. حال چه این عبارت در مکالمه‌ی عادی بین افراد باشد یا در باورها و ضرب‌المثل‌ها.

     امروز و در این پست به تعدادی از ضرب‌المثل‌هایی اشاره می‌کنم که این واژه در آن‌ها به کار رفته است.

 

 

به مثال‌های زیر توجه کنید:

دوری و دوستی: duriyo dusti

     کنایه از این که هر چه فاصله‌ی محل زندگی از هم بیش‌تر باشد دوستی‌ها مستحکم‌تر است.

 

دور باش دوس باش: dur bash dus bash

     باز هم کنایه از این‌که هرچه فاصله‌ی محل زندگی از هم بیش‌تر باشد دوستی‌ها محکم‌تر خواهد بود.

 

دور اوِمده زودَم می‌خوا بِرِه: dur umede zudam mikha bere

     کنایه از عجله داشتن در انجام کاری است. یا این که طرف درخواست دارد بدون نوبت کارش را انجام دهند. یعنی دیر آمده ولی توقع دارد زود کارش انجام بگیرد.

 

 

اُشتُر بِشِو دورِ بِپا: oshtor beshew dure bepa

     کنایه از این‌که انسان نباید خوبی‌هایی که دیگران در گذشته در حقش کرده‌اند را با اندکی ناملایمات فراموش کند. یا به عبارتی باید همه جانبه نگر باشد. در موارد دیگر این‌که مثلا اگر کسی در حقتان بدی کرد حق همسایگی و خویشاوندی و سایر موارد را در نظر بگیرید نه این‌که همه این چیزها را فراموش کنید و بخواهید مقابله به مثل کنید.

 

اَگَر سیستون دورِه مِیدونِش نِزیکِه:

agar sistun dure meydunesh nezike

     در خصوص افرادی که ادعاهای بزرگ می‌کنند گفته می‌شود. یعنی اگر تا سیستان و بلوچستان فاصله‌ی زیادی هست اما میدان امتحان نزدیک است. همین‌جا ادعایت را ثابت کن.

 

خُدا اَگَر دور می‌گیرِه سَخ(ت) می‌گیرِه:

khoda agar dur migire sakh(t)  migire

     یعنی اگر چه خداوند صبر زیادی دارد و زمان زیادی عقوبت را به تاخیر می‌اندازد اما در نهایت حسابش سخت است.

 

 

سَنگِ نِتونِسی اَ سِرِت دور کُنی سِرِتِ اَ سَنگ دور کُن:

sang e netunesi a seret dur koni seret e a sang dur kon

     کنایه از این‌که اگر خطری یا مشکلی یا شخصی هست که بودن در کنار آن برایتان سختی فراهم می‌کند و نمی‌توانید آن را از خود دور کنید سعی کنید خودتان از آن فرد یا مهلکه فاصله بگیرید.

 

قِومِ کیسی؟ قِومِ شور؟ بُرِ دور اِی پُر اِشپِشو

قِومِ کیسی؟ قِومِ زَن؟ بِیا پیش لُقمِه بِزَن:

qewm e kisi? qewm e shur? Bore dur ey por eshpeshu

qewm e kisi? qewm w zan? Biya pish loqme bezan

     ضرب‌المثلی شعر گونه است در خصوص اقوام زن و شوهر. کنایه‌ای از این‌که پسرها وقتی ازدواج می‌کنند به اقوام زن خود بیش‌تر از اقوام پدری وابسته می‌شوند. هم‌چنین در مراسم عروسی و سایر میهمانی‌های فامیلی معمولا اقوام عروس از احترام بیش‌تری برخوردارند یا حداقل چنین حقی را برای خودشان قائل می‌شوند.

 

 

کیسی؟ = کی هستی؟

شور = شوهر

اِشپِش = شپش

کاربرد واژه‌ی "دور" در گویش مردم راور

کاربرد واژه‌ی "دور" در گویش مردم راور

     در ادبیات و گویش محلی مردم راور کلمه یا واژه‌ی "دور" در مورد زمان و مکان با هم به کار می‌رود. به عبارتی این واژه هم فاصله‌ی زمانی و هم فاصله‌ی مکانی را نشان می‌دهد. شاید در سایر فرهنگ‌ها، خرده فرهنگ‌ها و گویش‌ها هم، چنین تداخلی را شاهد باشیم که بنده از آن اطلاعی ندارم.

به مثال‌های زیر توجه کنید:

 

راهَم دورِه: raham dure یعنی فاصله‌ی محل زندگی یا کارم با هم زیاد است.

چِقِدَر دور کِردی: cheqedar dur kerdi  یعنی چقدر دیر آمدی.

اَ دوری کارِش اینِه: a duri karesh ine یعنی مدت زیادی است که به این کار اشتغال دارد یا این کار را انجام می‌دهد.

دورادور: duradur یعنی از فاصله ی نسبتا زیاد کسی یا چیزی را زیر نظر داشتن.

دور کِرد: dur kerd یعنی دیر آمد.

دور وَخ: dur vakh یعنی دیر هنگام

دورِه: dure  نشان دهنده ی بعد مسافت و بعد زمان. هم نشان دهنده ی مسافت زیاد و هم نشان دهنده ی زمان بسیار گذشته.

دور اَ جون: dur a jun اصطلاحی است در مورد این که بیماری، ناخوشی و مرگ از جان شما دور باشد. باز منظور فاصله ی زمانی رویداد و اتفاق است.

اَدور نِزیک: adur nezik اصطلاحی است. یعنی چیزی را واضح به کسی نگفتن. با کنایه و سربسته گفتن تا طرف خودش متوجه بشود. یا با واسطه ی دیگری حرفی را به گوش کسی رساندن. باز در اینجا مراد فاصله ی مکانی است نه زمانی.

 

 

کاروانسرای روستای هروز در فاصله ی حدود 65 کیلومتری جاده راور به کرمان

 

Image result for ‫راور کرمان‬‎

بعضی اصطلاحات مربوط به زمان در گویش مردم راور

اِمرو emru امروز

دیرو diru دیروز

پِریرو periru پریروز، روز قبل از دیروز، دو روز قبل

پیش پِریرو pish periru سه روز قبل

 

صِبا seba فردا

پَصِبا paseba پس فردا

پَس فَردا pasfarda روز بعد از پس فردا، دو روز آینده

او روزِش u ruzesh سه روز آینده

 

شِو shew شب

اِمشِو، اِنشِو emshew امشب

دینشِو din shew دیشب

پِرین شِو perin shew پریشب، شب قبل از دیشب، دو شب پیش

پیش پِرین شِو pish perin shew سه شب قبل

 

صِبا شِو seba shew فردا شب، شب آینده

پَصِبا شِو paseba shew پس فردا شب، دو شب آینده

پَس فَردا شِو pas farad shew سه شب آینده

 

شمبِه shambe شنبه

یَ شَمبِه ya shambe یک شنبه

دو شَمبِه do shambe دو شنبه

سِه شَمبِه se shambe سه شنبه

چار شَمبِه char shambe چهار شنبه

پَن شَمبِه pan shambe پنجشنبه

جُمِه jome جمعه

 

اِنسال ensal امسال

پارسال parsal سال قبل، پارسال

پیرار سال pirar sal دو سال قبل

پیش پیرار سال pish pirar sal سه سال قبل

سالِ دِگِی sal e degey سال آینده

 

یکی از آبشارهای زیبای فیض آباد راور

Related image

 

بازگشتی دوباره بعد از تحریم ها

سلام دوستان و همراهان عزیز

چند روزی همه در محاق بودیم و دسترسی به دنیای مجازی برامون امکان پذیر نبود

از یه نظر خوب بود خیلی ها به کارها و امورات زندگیشون می رسیدند

از همد دیگه احوالی می پرسیدند یا به هم سر می زدند

ولی از دنیای پر رمز و راز مجازی هم دور بودن خیلی سخته

حداقل برا من که این طور بود

بالاخره بعد از کش و قوس های فراوان باز برگشتیم

امیدوارم بتونم لحظه های خوبی رو براتون رقم بزنم

تا دقایقی که در وبلاگم به سر می برید خاطره خوشی براتون باقی بگذارد

یا علی

شما هم از نظراتتون بی بهره ام نگذارید

منتظر نظرات شما هستم

 

چند ضرب المثل در گویش راوری

چِغوتا هَرچی می‌خوان جیس جیس کُنُن توتا سِفید سِرِ مِوقِ خودِشون می‌رِسَن

 

اون مُرغایی کِه اِنجیر می‌خورَن نِجگاشون کِجِه

 

بِه اُشتُر گُفتَن خُدا پِسِریت داد. گُف بارِ مَن هَمون دو صَد مِنی کِه بیدِه هَس

 

خِرِ بِه اون چِنونی یَه بار پاش می‌رِه تو کُتِ موش

 

موش نِمی‌رَف بِه قالِش جارو رِ بَس اَ دُمبالِش

 

تازی رِ بِه زور رایی اِشکال کُنی اِشکال نِمی‌کُنِه

 

شادی اَ هَمِه نَنگ‌تَر نَغمِش اَ هَمِه بیش‌تَر

 

خِری کِه اَ خِری واموند سِرِ گوشِش می‌بُرَن

 

خَر می‌رِه خِرابی گوش گِو رِ می‌بُرَن

 

شِغال پوزِش بِه اَنگور نِمی‌رِسِه می‌گِه تُرُشِه

اسامی تعدادی از اقوام در گویش مردم راور

بابا = پدر، بابا

نَنو، نَنا = مادر

اَبِوی = پدر، بابا

والِدِه، خانِمِ والِدِه، سَرکار خانِمِ والِدِه = مادر (معمولا برای احوالپرسی توسط افراد غیر فامیل یا اقوامی غیر از اقوام درجه یک کاربرد دارد)

کاکا = برادر

دادو = خواهر

هَمشیرِه = خواهر تنی، گاهی اصطلاحا برای صدا زدن خانم‌های غریبه به کار می‌رود.

عمو = عمو، به شوهر مادر و نیز به پدر زن و پدر شوهر هم عمو گفته می‌شود.

زِنَمو = زن عمو، به مادر زن و مادر شوهر نیز گفته می‌شود.

دایی = دایی

عَمِه = عمه

خالِه = خاله

باشا، بابا بزرگی = پدر بزرگ

بی بی = مادر بزرگ

آق بابا = پدرِ پدر

نَناقا، نَن بابا = مادر پدر

نَن جان = مادرِ مادر

شووَر، شور = شوهر

پدَر شور، پدر شووَر = پدر شوهر

مادَر شور، مادر شووَر = مادر شوهر

بِرادَر شور = برادر شوهر

خوارشور = خواهر شوهر

خوار زَن = خواهر زن

هَم زَن = هوو

هَم دوماد = باجناق

هَم عاروس = جاری

عاروس = عروس، زن پسر

دوماد = داماد، شوهر دختر

هَم شیر = دو بچه که از شیر یک زن تغذیه کرده باشند. بچه‌هایی که به دلیل تفاوت سنی کمتر از دو سال از شیر مادر خود تغذیه می‌کنند.

نِشیرک = بچه‌هایی که با فاصله‌ای کمتر از دو سال به دنیا بیایند، مثلا حدود یک سال یا کمی بیشتر.

جِمَل = دوقلو

بچه آلِشی = نوزادی که خیلی نحیف و لاغر است و علی‌رغم تغذیه مناسب هیچ‌گونه رشدی نمی‌کند. اعتقاد بر این است که اجنه نوزاد خودشان را با نوزاد تازه به دنیا آمده تعویض کرده‌اند. طی مراحل و کارهای خاصی از آن‌ها می‌خواهند نوزاد خودشان را ببرند و نوزاد خانواده را به ایشان برگردانند.

پِسَرَمو = پسر عمو

دُختَرَمو = دختر عمو

پِسَرَمو دُختَرَمو = پسرعمو دختر عمو

خوار زادِه = خواهر زاده

بِرادَر زادِه = دختر یا پسر برادر

زادِه وَر زادِه = چند نسل پشت سر هم

اَندَر = ناتنی

پِدَر اَندَر = نا پدری

مادَر اَندَر = نامادری

بِرادَر اَندَر = برادر ناتنی

خوار اَندَر = خواهر ناتنی

پیرزادِه = فرزندان زن از شوهر قیل یا فرزندان شوهر از زن قبل

کوهپیمایی در مسیر روستای آبدرجان (abderjan) و مکی (moki)

سلام و صبح شنبه همه تون به خیر و شادی

جاتون خالی دیروز رفتیم یه کوهپیمایی سبک و تقریبا طولانی

بین ر روستایی به نام آبدرجان (abderjan) تا یک روستای دیگر به نام مکی (moki) در سمت مشرق شهر راور

فاصله روستای آبدرجان تا راور حدود 35 کیلومتر و فاصله جاده ای دو روستا حدود 18 کیلومتر است

مسیری که ما انتخاب کردیم و چند سال است آن را پیمایش می کنیم راه مالرو و قدیمی بین دو روستا است

از همشهریان گرامی و میهمانان عزیز دعوت می کنم برای آشنایی بیشتر با این دو روستای دور افتاده و متصل به کویر مرکزی بیشتر سعی و تلاش کنند

آب روستای آبدرجان از یک رشته قنات تامین می شود و دهانه ی قنات آن طوری ساحته شده که تا عمق زیادی راحت با حالت ایستاده می توانید داخل آن شوید در حالی که بیش از یک متر بالای سر شما هنوز ارتفاع دارد. کشاورزی و دامداری شغل ساکنان این روستا بوده که البته در حال حاضر فقط یک یا دو خانواده ساکن ثابت دارد. درختان نخل سر به فلک کشیده در جای جای روستا خودنمایی می کنند. چند سالی است کاشت درختان زیتون و پسته هم در این روستا رونق گرفته است.

آب روستای مکی از یک جفت چشمه آب گرم و سرد تامین میشود. این دو چشمه به هم پیوسته و از آبشاری به ارتفاع تقریبی 10 متر پایین می ریزند که منظره ای بس جالب دارد. دو دلیل بر زیبایی این آبشار می افزاید. اول اینکه چنین آبشاری در مجاورت کویر مرکزی ایران قرار دارد و دوم این که آب این آبشار به گونه ای گرم است که در زمستان هم قادر به آب تنی در زیر آن خواهید بود. اب این آبشار پس از مشروب ساختن مزارع و باغات اندکی که در روستا هنوز نشانی از زندگی هستند به سمت کویر سرازیر شده و در زمین های کویری فرو می رود. روستای مکی ساکن ثابت ندارد. نخیلات عمده درختانی هستند که در این روستا به چشم می خورند و مجموعه ای به نام هشت نخل در این روستا جاذبه ای زیباست. هشت نخل در کنار هم انگار از یک ریشه تغذیه می کنند. درختان انار و زیتون هم در گوشه و کنار روستا دیده می شوند. اما کشاورزی آن رونق چندانی ندارد.

با تعدادی از دوستان و همکاران در این کوهپیمایی همراه بودیم

خیلی خوش گذشت

چند ضرب المثل در گویش راوری

يَ وَختي اَ كُتِ سوزَن مِيا تو يَ وَختِيَم اَ دِرِ دَروازه نِميا تو

يَ نَه هَزار آسون يَ ها هَزار بِلا

يَ لِوش مي‌خَنده يَ لِوش مي‌گِريِه

يَ لا بُرِو دولا پيشكِشِت

يَ خيز آهويي ايبَر اوبَر

يَ چيزي دِورِ سِرِ کُلاش مي‌گَردِه

يَ تِ كِمِه دو تِ قِمِه سِه تِ كِه شُد خاطِر جِمِه

يَ تِ عاروس ميشِه صَد تُ مَس ميشَن

يَ تِ عاروس ميشِه دَ تُ مَس ميشَن

يَ اَنگُشتَل گَردوني صَبر كُن

اسامی چند وسیله کاربردی آشپزخانه در گویش قدیم مردم راور

اسامی چند وسیله کاربردی آشپزخانه در گویش قدیم مردم راور

اِسِکان = استکان

اِسِکان نالِکی = استکان نعلبکی

اِوخوری، آبخوری = لیوان

اِو گَردون یا کِوچِلیس = ملاقه، ملاغه، چمچه، آبگردان، (قاشقی بزرگ که به وسیله‌ی آن غذا را از دیگ بیرون آورده داخل ظرف کنند. فرهنگ لغت) (ظرف فلزی بزرگ و دستهدار که معمولا دستهای چوبی به آن اضافه میکنند و با کمک آن آبگوشت، آش حلیم و . . . را از دیگ اصلی خارج کرده و در ظروف بزرگ همچون قدح و قابلمه میریزند.)

Image result for ‫آبگردان‬‎

پِنیر تِراش = رنده

تِرموس = کلمن

تِوِه = تابه

چِلِو صافی = صافی

دِوری = ظروف گرد و بزرگ فلزی یا چینی شبیه دیس  

دیگِ بِخار = زودپز

سَفتو = سبدهای مختلف پلاستیکی

سُرفِه = سفره

عِزِّتو = بشقابی بیضی شکل و معمولا از جنس برنج که استکان و نعلبکی چای را به همراه چند حبه قند در آن گذاشته و مقابل میهمان قرار میدادند.

عِشقابادی = پیاله چینی دهانه گشاد در اندازهی ترشی خوری که برای چای خوردن استفاده میشد.

فِلاکس، 24 ساعتی، تِرموس چایی = فلاسک چای

قاشِقِ مِس = قاشق بزرگ که با آن آبگوشت یا آش میکشند از هر جنسی که باشد. (معمولا فلزی است.)

قَب سینی = سینی‌های فلزی کوچک و مستطیل شکل

قالِمِه = قابلمه

قِدَ = قدح

کارت = کارد

کُمادون = کماجدان

کِلت، کِتل، کِلتی، کِتلی = کتری

گاز = اجاق گاز

مایِه تِوِه = ماهی تابه

مُویز = الک کوچک

میزون = ترازوهای دو کفه‌ای

نالِکی = نعلبکی

از باور مردم راور در خصوص اموات و مردگان

یکی از باور مردم راور در خصوص اموات و مردگان:

     در قدیم اعتقاد بر این بود اگر بعد از مردن و دفن کردن یک نفر تعداد زیادی به دلایل مختلف از دنیا بروند به احتمال زیاد پاهای میت اولی روی هم قرار گرفته است و به اصطلاح می‌گفتند فلانی (پاواشِ گَردوندِه رو هَم) (یعنی همان پا روی پا انداختن).  در این حالت باید قبر او را نبش کرده و پاهای میت را صاف کنند. البته هیچ‌کس سراغ ندارد که به این علت قبری نبش شده باشد. در حال حاضر نیز با توجه به رشد جمعیت و فراگیر شدن مرگ و میر دیگر کسی از این اعتقاد قدیمی کمتر نامی به میان می‌آورد.

 

Image result for ‫میت در قبر‬‎

بازگشت از سفر

Image result for ‫سلام دوباره‬‎

سلامی چو بوی خوش آشنایی

Image result for ‫سلام دوباره‬‎

یه مدت نبودم از دستم راحت بودین

رفته بودم مسافرت

خدا رو شکر به خوبی و خوشی برگشتم

دوباره از امروز در خدمت شما خوبان هستم

یادتون نره با نظرات خوبتون راهنماییم کنین

یا علی

عذر تقصیر

سلام

چند روز نبودم

وبلاگه درش تخته بود

ممنون از اون مهربونایی که بازم تو این مدت اومدن و سر زدن و دیدن و خوندن

و ممنون از اونایی که به رو خودشون نیاوردن

جاتون خالی رفتیم قله کرکس در شهرستان نطنز استان اصفهان

به زودی هم گزارش صعود و هم تصاویرش رو براتون میذارم

به امید خدا

بازم ممنون از حضور همه دوستان راروی و غیر راوری

 

اصطلاحات راوری

وِر وِرو

وَر هَم بِكَش

وَر هَم بِگَرد

وَرا اُفتيدِه

وَرا شِدن

وَرايي؟

وَرچِكو وُرو چِكو

وَرچِلِز قيدِه

وَرچِلِزقيدن

وَرخِس نِشِس

وَرخِسَن

وَردار دَرِو كِه نيس

وَردار گُذار كِردن

وَرداش نِمي‌كُنِه

وَردُش

وَرزُريدِه

وَرشور شِدِه

وَرشوريدِه

وَركَندِه

وَرکوت

روستای تاریخی مزارشاه واقع در بخش کوهساران شهرستان راور

شعر کودکانه راوری

كِلاغو مي‌گه قار قار

مادِرِش مي‌گه زَهرِ مار

پِدِرِش مي‌گه وِلِش كُن

چادِرِ سِيا سِرِش كُن

اَ دَرِ خونه دِرِش كُن

 

دهستان حرجند از توابع بحش کوساران راور

اصطلاحات راوری

هُ كُچو

ها

ها نَ کِردَن

هادِر بون

هادِر بيدار

هانِميد

هَپِشِو

هِت هِت كِردن

هَتِو

هَتِو اَ پيش بُزده

هَتِو مي‌گِه بِه سِرِ هَم مي‌گِه

هَتِوركي

هِتِه پِتِه

هَج نَوَتَر

هِجُ

آسیب رسانی زلزله کرمان به قنوات و کاروانسرای راور
کاروان سرای چاهکوران واقع در ضلع غربی جاده راور به مشهد کیلومتر 35

باورهایی در خصوص باران خواهی و بند آمدن باران در راور

- براي طلب باران و باران خواهي تالو مي گردانند. (رسم تالو گردانی در بسیاری از نقاط ایران با اندکی تفاوت وجود دارد)

- براي باران خواهي لاكپشت را وراونه به درخت آويزان كرده يا روي زمين به پشت قرار مي دادند و دور آن را سنگ مي چيديند كه نتواند برگردد.

- براي طلب باران نوعي سوسك را به صورت پشت به پشت به هم مي بستند.

(معنقد بودند که این جانداران برای ریزش باران الهی دعا خواهند کرد و خداوند به دلیل استغاثه ی آن ها باران و برکات آسمانی را نازل خواهد فرمود.)

Related image

- براي بند آمدن باران های سیل آسا که بیم جاری شدن سیلاب داشت، ظرف مسي که ارثي بود را به صورت وارونه زير باران قرار می دادند.