متن کوتاه گلایه از دوستان بی معرفت

به خیال کدامین آرزو . . .

صفای با تو بودن را از ما گرفتی . . .

ای بی معرفت!!!

ماجرای قطع شدن اینترنت خونه ما به گویش راوری اصیل

سِلامَلِیکُم

یَه چیزی میخوم بِگَم خداوکیلی اَ شَم خنده نِکُنِن.

قِسِمتون دادم. شُغزَمِۀ خنده نِکُنِن.

اَ دیرو صاب اینترنت خونه ما هَتِو یَهِو قَط شُد. ما وَم گفتیم مَلین دُواره چه خبر شِده اینا اینترنتار قَط کِردن. چِقِدَر گُنا بَندا خُدار پاک کِردیم. اَ یَه نِفَر دِگَم زَنگ زدیم، اونَم گُف ها کاکا اینترنت مایَم قُط شِده. دِگِه خاطر جَم شِدیم دست خودشون تِ کاره. هِچی، دَسِمون که به هِجِه نمی‌رسید. فقط صبر کِردیم شاید پاشون اَ رو سیم وَردارَن وَ اُ سِرِ نِو اینترنتا وصل بِشَن.

دِمِ ظاری یَه ناغافِل دیدیم اینترنت وَصل شُد. خُشال شِدیم که هر چی بید به خیر گُذَش. ولی طولی وَر نِوُرد دُواره قَط شُد.

یَدَظاری زنگ زدیم اَ یَت بَچا گفتیم ببینیم سراسری قَط شِدَن یا فقط خونه ما هَنچینه؟ اونَم گُف نَه! اَ ما قَط نیس ولی ایقَدَر سُرعِتِش پایینه که همون قَط باشه خیال آدم راحت تِرِه.

مارِ می‌گی آتشی شِدیم. وَرخِسیم تِلفون مرکز راور پیام هَموجُیی که شاتل اینترنت می‌فِروشِه رِ گِرُفتیم. اَ ای تِلِفونا گویا بید به گِمونَم. یَه دُختِرویی یَه خورده گَپ زَد، آ گُف اَگر با پشتیبانی کار دارِن دُکمه شِماره دو رِ بِزِنِن. ماوَم ناخون گُذُشتیم وَ رو دُکمِه دو و خوب فِشارِش دادیم پایین. یَه بَندِه خُدایی گوشی رِ وَردُش. بِه گِمونَم پِسِرو جِوون سالی بید. صِداش هَنچی به ذات خورده‌یی نِمی‌خورد. ها راسی اینَم یادَم رَف بِگَم، هَمون دُخترو گُف صِداتونَم ضَبط می‌شِه حتما می‌خواس بِگِه تو حِساب باشِن چی می‌گِن؟ چی می‌شنِوِن ها. ما به این پِسِرِ گُلمون گُفتیم اَ دیرو هَنچین شِدِه هَنچون شِدِه، خدا خِیریت بِدِه! شِما یَه نِگایی بِندازِن بِبینِین چِرِ ایطَرییِه، فِقَط مال ایطَری شِدِه یا مال همه همی طَرِه؟ اونَم یَه ساتوی هِچی نِگُف. نِمی‌دونَم چِکار می‌کِرد؟ بَدِش گُف شِماره تِلفونِتون بِخونِن. ماوَم شِمارِرِه بِشِش گُفتیم. مَلوم می‌شِه یَه اَنگُل چَنگُلیش کِرد. گُف شِما که سِرِ ظار وَصل شِدِن. گُفتیم ها کاکا قُربونِت بِشَن دِمِ ظاری یَه اَلحَندویی وَصل شُد، دُوارِه قَط شُد.

گُف ای مالِ اِتِصالا تِلِفون تِ خونِه تونِه. یا نِمی‌دونَم یِه اِسمی گُف اِسپِلیتری چیزی گُذُشتِن وَر سِرِ خَط.

مارِ می‌گی اِوقاتِمون تلخ بید بَتَر شِدیم. دِگِه تِ فکرِ ضَبط شِدِنِ صدا وُ ای چیزام نِبیدیم. وَر توپیدیم اَ شِش. که شِما خودِتون مَخسِرِه کِردِن تا تِکی اَ تِلِکی می‌شِه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌گِن مالِ تِ خونه خودتونه. سیم تِلِفون اَ سِرِ کوچه یَه راس اومِدِه رفته تِ پریز. اَ اوجَم رفته پُشتِ مودِمِ تَخته سَر شِده. حالو هَر وَخ ما زَنگ می‌زِنیم می‌گیم اینترنتمون اِشکال دارِه شِماوا هر تِتون باشِن فِقط همَین بِلِدِن بِگِن اِشکال اَ اِتِصالا تِ خونِتونه؟ یِ خوردِیی ما گُفتیم بَنده خُدا هِچی نِگُف. آدَم میا بِمیره، ها چِرِ اغماض کُنیم مَن کِه اِوقاتَم تلخ بیدِو داد بیداد می‌کِردَم اون بَنده خدا لام تا کام حرف نِزَد. آخِرِش که من یَ کم آروم‌تر شِدَم گُف به خدا من نِمی‌دونم سیم کشی خونه شِما چِطَرییِه. یَه جوری گُف که فَمیدَم هر کی زنگ می‌زنه اینا اول کاری که می‌کُنَن هَمینار بِشش می‌گن یَنی به قِول حالِیی‌یا توپ می‌ندازَن تِ زمین خودمون.

خلاصه آخِرُالامر گُف یا مودم وَردارِن بیارِن تِ شرکت مَن نِمی‌دونم آپدیتش کُنم یَ هَمچی چیزی یا صبر کُنِن صِبا صاب بیاییم هَموجو ببینیم چه مرگش شِدِه.

مایَم که یَه ذَرِه‌وویی آروم‌تر شِدِه بیدیم خُدافِظی کِردیم و گوشی‌ر گُذوشتیم، آ اومدیم مودم وَرداریم بریم تِ شِرکَت ببینیم می‌شه یَه کاریش کُنَن شِو چِلِه‌یی اینترنتمون وصل بِشه یا نه؟

شِیطونو گُف اَ دیرو دو سه بار خُموش روشنِش کِردی، ای بار اَ بَرق بِکِشِتش دُوارِه بِزَن تِ برق شاید خوب شد. مایِم که همیشه گوش به حرف شیطون می‌دیم ای بارَم گوشَرف کِردیم مودم اَ تِ برق در اُوُردیم دُوارِه زِدیمِش به برق. بَد اَ یَه ساتویی دیدیم اِ چِراغُواش همه شون روشَن شِدَن و دارِه کار می‌کُنِه. ذِوقِکی شِدیم گُفتیم ای جِریانِ بِرا شِمایَم بِنِویسیم که اگر یَه وَختی هَنچی مُشکِلی اَ شِتون پیش اومَد فِوری زَنگ وَر این اون نِزِنِن. مودم اَ تِ برق در بیارِن دُوارِه بِزِنِن ت برق.

ها خداوکیلی! خوب شد. اُنِی دارِن می‌بینِن که دارَم اَشِتون پُست می‌یِلَم.

خدا نِگَردارِتون باشه

شِو چِلِه تونَم مبارک

با عرض معذرت این مطلب را دیشب نوشتم ولی به علت برپایی مراسم شب یلدا نتونستم پستش کنم و امروز صبح تقدیم شما گردید. امیدوارم به دیدۀ اغماض بنگرید.

در ضمن کرمونی‌ها و راوری‌های عزیز که این متن رو می‌خونن لطفا اشکالات آن را بیان کنند تا مورد بازنگری و اصلاح قرار گیرد.

دوستان غیر راوری هم اگر جایی از متن براشون نامفهوم بود بفرمایند توضیح خدمتشون عرض کنم

ارادتمند

ستاره سهیل

چهارشنبه 30 آذر 1401

مرا در خود کشیدی برمودای من !!!

قلب مهربانت چون مثلثی می‌‌‌ماند در دریای عشق . . .

مرا در خود کشیدی برمودای من !!!

از اون حرفا . . . .

▪ برای این‌که دلش خنک شود آن را باد می‌‌‌زد!
▪ برای این‌که فکرش را مشغول کند، برایش تخمه خرید!
▪ چون دیوارش از همه کوتاه‌تر بود، مرتب دزد به خانه‌اش می‌زد!
▪ چون ماشین حساب نداشت، کاسه کوزه‌اش را جمع نکرد!
▪ چون کوهنورد بود، از کاه، کوه می‌‌‌ساخت!
▪ چون آدم با بخاری بود، روی سرش ابر تشکیل می‌‌‌شد!
▪ برای این‌که تبش پایین بیاید، نردبان خرید.
▪ چون معلم ریاضی بود، حرف حساب می‌زد!
▪ وقتی حرف‌هایش گل کرد، پروانه‌ها روی آن نشستند!
▪ از وقتی خواب از سرش پریده بود، دنبال خوابش می‌‌‌گشت!
▪ وقتی شکمش سیر شد، آن را ترشی انداخت!

دانلود و متن آهنگ دلم گرفته ای رفیق از گرشا رضایی

دلم گرفته ای رفیق! لبریزه بغضم این روزا
هیشکی نمی‌فهمه منو؛ خستم، از این حال و هوا

دلم گرفته ای رفیق! جا موندم انگار از همه
از حالِ این روزام برات؛ هر چی بگم بازم کمه
کاشکی منم شبیه تو؛ کم می‌شدم، از روزگار

واسه دوباره دیدنت؛ بگو مونده چند تا بهار؟
هنوز به یادِ تو شبا؛ به آسمون خیره می‌شم
یا منو با خودت ببر؛ یا دوباره بیا پیشم
هنوز به یادِ تو شبا؛ به آسمون خیره می‌شم

یا منو با خودت ببر؛ یا دوباره بیا پیشم
کسی به جز تو این روزا؛ حالِ منو نمی‌دونه
بگو کدوم جاده منو؛ به شهرِ تو می‌رسونه؟
دلم گرفته؛ ای رفیق! دنیا، بیمارت شده
همدمِ این روزای من؛ عکسِ رو دیوارت شده

هنوز به یادِ تو شبا؛ به آسمون، خیره می‌شم
یا منو با خودت ببر؛ یا دوباره بیا پیشم
هنوز به یادِ تو شبا؛ به آسمون، خیره می‌شم
یا منو با خودت ببر؛ یا دوباره بیا پیشم

برای دانلود و گوش دادن آنلاین آهنگ اینجا کلیک کنید

دلنوشته زیبا برای مخاطب خاص

اگه تو اين دنیا هیچی، هیچی نداشته باشی . . .

مطمئن باش سه چیز همیشه مال توست: . . .

خدای مهربون . . .

فکرای قشنگ . . .

و قلب کوچک من . . .

دلنوشته برای همسرم که بهترین یاورم در زندگی بوده

تو را من دوست می‌دارم

به قدر آسمان‌ها و

زمین و ماه تابانش

به قدر یک نسیم خوش

که بنوازد تنی خسته

تو یک رنگی

تو هم‌رنگی

تو همچون آب بی رنگی

و بی رنگی بسی خوش‌تر

ز یاران دو صد رنگ است

تو را دیدم پسندیم

از این دیدار خرسندم

نشستی همچو لیلی در

میان قلب و چشم من

و در ذهنم خرامیدی

چو کبک کوهساران و

به آوای خوشت مستم

کنون در قلب من هستی

و با احساس می‌گویم

تو را من دوست می‌دارم

تو را من دوست می‌دارم

این از طراوشات ذهن معیوب خودم هست برای کسی که واقعا دوستش دارم. مهربان ترین همسر دنیا.

لطفا نظرات خود را برایم کامنت کنید

متنی زیبا برای مخاطب خاص

دستانم تشنۀ دستان توست . . .

شانه‌هایت تکیه‌گاه خستگی‌هایم . . .

با تو می‌مانم بی آن که دغدغه‌های فردا را داشته باشم . . .

زیرا می‌دانم که فردا . . .

بیش‌تر از امروز دوستت خواهم داشت . . .

متن ارسالی استاد محمدرها با گویش اصیل کرمانی

به نام خدا و با سلام به شما عزیزان

این متن را دوست خوش ذوق و هنرمندم، جناب استاد محمدرها از کرمان در بخش کامنت‌ها گذاشته‌اند و درخواست کردند که برای بقیۀ خوانندگانی که احتمالا با اصطلاحات کرمانی کمتر آشنایی دارند ترجمه کنم. ظاهرا ایشون آدم بیکارتر از من پیدا نکردند.

اطاعت امر نموده و در حد توانم کلمه کلمه ترجمه کردم برای شمایی که می‌خوانید.

لازم به ذکر است که جملات این متن هیچ گونه ارتباطی با هم ندارند. فقط همه با گویش اصیل کرمانی بیان شده‌اند.

انشاالله بخوانید و لذت ببرید.

"سلام مجدد
ببخشید متن زیر مقدار زیادی بد و بیراه داره. شما بزرگ مایی. استاد مایی/ بازم ببخشید.
تو وبلاگ خودم در پاسخ کامنت جا نشد. گفتم بیارمش اینجا . . .


کانال کرمونیا:
ها فِک کِردی فِقَ خودت میتونی بِلی بِلَم بِلِه کُنی مِگِرا به چُفتَم نیفتی؟ بیایم اِشکمِت دِ پَرک میکنم. مث جِغوکی میمالمت وَر تِ هم.

(بله! فکر کردی فقط خودت می‌توانی بگذاری بگذارم بگذاره کنی؟ مگر به گیرم نیفتی. اگر بیایم شکمت را از وسط پاره می‌کنم. مانند گنجشکی به هم می‌مالمت [مچاله‌ات می‌کنم])

بابِو چِقَ شماها ننگِین. کِمِشکات بِسِیل لاشون پَ من چِرکه.

(ای بابا! چقدر شماها کِنِس هستین. ناخن‌هایت را نگاه کن! زیر آنها پنح من چرک و آلودگی و کثافت وجود دارد.)


ننو هچی مگو خِرِف کردم نِمییایم. اگر جزغو میدی مَ بیام. چنزویم باشه میام. نه نمیام آدوراش گَندِیَن. میبریمون ور پشت باغا ور میون صرا. ای کِسِرکا میرن ور لا شِغِزَم.

(ای مادر! هیچ چیز نگو. خرفت [کند ذهن] شدم نمی‌آیم. اگر جزغاله دمبه [دمبۀ گوسفند را خرد کرده و روی حرارت می‌گذارند تا روغن دمبه حاصل شود. وقتی دمبه‌ها تبدیل به روغن شدند، قطعات کوچکی از دمبه باقی می‌ماند که در روغن کاملا سرخ و برشته می‌شود. به این تکه‌های کوچک بسیار خوشمزه، جزغو می‌گویند] بدهی می‌آیم. چنزو [نوعی جیرجیرک یا ملخ که در کرمان آنها را در روغن تفت داده برشته می‌کنند و به عنوان آجیل مصرف می‌شود] هم اکر باشد می‌آیم. نه! نمی‌آیم خارهایش بد هستند. ما را می‌برند از پشت باغات و از میان صحرا. این بوته‌های کِسِرک [زنیان] قسمت ران و پاها و باسنم را اذیت می‌کنند)


کلپوره داری اگر نداری ای قَ را وَخِزَم بیام چتو بشه؟ها ننو کو بگو! تو مَلِه شما اِشکِنه نمیدن بزقرمه چتو کَشکِدو هچی میدن؟

(مریم نخودی داری؟ اگر نداری این قدر راه بلند شوم بیاییم که چه بشود؟ بله مادر! لطفا بگو. در محلۀ شما اِشکِنه [نوعی غذای کرمانی، ترکیبی از آب، روغن، پیاز، سیب زمینی و ادویه‌جات] نمی‌دهند؟ بُز قورمه [نوعی غذای کرمانی، ترکیبی از آبگوشت ساده و کشک] چطور؟ کشک کدویی [غذایی کرمانی، ترکیبی از کدوی سرخ شده و کشک. شبیه کشک بادمجان] چیزی می‌دهند؟


تِ اداره سجل اوال هشکی رِ مِشناسی؟ میخوام بچو لِلِوییم ورهمشور وَرهَمالیه بفرستمش اوجو اوخ وَشِش زن بستونیم.

(در ادارۀ ثبت احوال هیچ کس را می‌شناسی؟ می‌خواهم بچۀ کوچکیم که شلوغ و شیطون و از طرفی لاابالی هست را بفرستم آنحا. آن وقت برایش زن بگیریم.)


اَ سرما سِگی شدم کوجِیی؟ پوزامم مالیدم ور پر اُفتِنگَم.
(از شدت سرما سگی شدم. کجایی؟ آب بینیم را مالیدم به گوشۀ دستمالم)


متن بالا رو نوشتم و اعراب گذاریش کردم. تفسیر و ترجمه اش برای سایر زبانها با خودت.

ممنون از جناب محمد رها و تشکر از شما بابت همه چیز. انشاالله خودشون بخونن و اگه جایی نیاز به توضیح بود و یا اشکالی در ترجمه مشاهده کردند حتما اعلام فرمایند تا اصلاح کنم

معمای نامها در ابیات شاعران قسمت هشتم

گر بخواهي نام آن زيبا رخ سيمين بدن

رو تو قلب قلب را بر قلب قلب قلب زن

در این بیت نام مورد نظر "بلقیس" است.

اما چگونه به این نتیجه می‌رسیم؟

در بین معماهای اسامی به نظرم این معما از همه مشکلتر است چون نیاز به دانستن چند نکتۀ اساسی دارد. کنایههای شعری، معانی کلمات، هنر شاعر و حساب ابجد.

در این بیت قلب قلب یعنی مقلوب یا معکوس کلمۀ "قلب" که میشود "بلق" را فعلا در اختیار داریم تا بپردازیم به مابفی معما. قلب قلب دومی یعنی حرف "لام" که در وسط کلمۀ قلب است. خب باید چه بر سر این لام بیاوریم؟

همه می‌دونیم که حرف لام در حساب ابجد معادل عدد سی است. حالا باید این "سی" را نیز مقلوب یعنی برعکس کنیم که می‌شود "یس" و سپس آن را به کلمۀ "بلق" که از ابتدا در اختیار داشتیم اضافه نماییم تا اسم زیبای "بلقیس" ساخته شود.

به نظرم آن قدرها هم مشکل نبود.

نظر شما چیست؟

متن زیبا برای مخاطب خاص

خنده‌ات از ته دل . . .

گریه‌ات از سر شوق . . .

سفره‌ات رنگارنگ . . .

و تنی سالم و شاد . . .

که بخندی همه عمر!!!

معمای نامها در ابیات شاعران قسمت پنجم

خُم چو نگون گشت و یکی قطره ریخت

هوش ز مدهوش محبت گریخت

در این بیت نام مورد نظر "محمد" است.

اما چگونه به این نتیجه می‌رسیم؟

پیدا کردن این اسم یه کمی سخت شد.

اما من مث زبل خان شکارچیم. هیچی برام غیر ممکن نیست.

پس توضیح می‌دم. اونایی که احتمالا نمیدونستن یاد بگیرن. اونایی هم که میدونستن براشون یاد آوری بشه.

خم چو نگون گشت و یکی قطره ریخت

وقتی خم رو وارونه کنیم احتمالا اگر مایعاتی داخل آن باشد خواهد ریخت ولو قطراتی بسیار کم. اینجا هم از کلمۀ "خم" یه نقطه رو برمیداریم به منزلۀ همان قطره. باقی میماند "حم".

بعد

هوش ز مدهوش محبت گریخت

وقتی از کلمۀ "مدهوش"، "هوش" بگریزد یعنی جدا شود، آنچه میماند "مد" هست.

حالا این دو واژه را کنار هم قرار میذهیم و نام ریبای "محمد" را میسازیم.

به همین راحتی!!!

برای دوستم محمدرها و بقیه دوستان عزیزی که ندیدم و نمی شناسمشون

برای دوستم محمدرها که قول دادم این متن رو پیدا کنم و براش به عنوان یه پست قرار بدم.

امیدوارم مورد پسند ایشون و بقیه خوانندگان قرار بگیره.

یکی از دوستان تعریف میکرد:

همکاری داشتم سر برج که حقوق میگرفت تا 15روز از ماه بهترین سیگارها رو میکشید، بهترین غذای بیرون رو میخورد و به انواع تفریحات می‌پرداخت. اما نیمۀ دیگر ماه رو غذای ساده از خونه میآورد و ساده زندگی می‌کرد.

موقعی که خواستم انتقالی بگیرم کنارش نشتم و بهش گفتم: تا کی به این وضع ادامه میدی؟

با تعجب گفت: کدوم وضع؟!

گفتم: زندگی نیمی اشرافی و نیمی گدایی!!!

به چشمام خیره شد و گفت: تا حالا سیگار برگ کشیدی؟ گفتم: نه!

گفت: تا حالا تاکسی دربست گرفتی؟ گفتم: نه!

گفت: تا حالا به یک کنسرت عالی رفتهای؟ گفتم: نه!

گفت: تا حالا غذای فرانسوی خوردهای؟ گفتم نه!

گفت: تا حالا تمام پولتو برای کسی که دوستش داری هدیه خریدی تا خوشحالش کنی؟ گفتم نه!

گفت: اصلا عاشق بودهای؟ گفتم نه!

گفت: تا حالا یک هفته از شهر بیرون رفتهای؟ گفتم نه!

گفت: اصلا تا حالا زندگی کردهای؟ با درماندگی گفتم: آره . . . نه . . . نمیدونم!!!

همین طور نگاهم میکرد. نگاهی تحقیرآمیز!!!

اما حالا که نگاهش میکردم برایم جذاب بود!!!

موقع خداحافظی تکه کیک خامهای که در دست داشت تعارفم کرد و یه جمله بهم گفت که مسیر زندگیم رو عوض کرد . . .

او پرسید: میدونی تا کی زندهای؟ گفتم: نه!

گفت: پس سعی کن دست کم نیمی از ماه رو زندگی کنی!!!

معمای نامها در ابیات شاعران قسمت چهارم

يك سر ماهي بگير بر دو سر ماهي بزن

اين معمّا گر نداني لاف دانايي مزن

در این بیت نام مورد نظر "حسن" است.

اما چگونه به این نتیجه می‌رسیم؟

این معما سادهتر از معمای دیشب است. همان گونه که همه میدانیم ماهی در زبانهای مختلف به اشکال متفاوتی تلفظ میشود. مثلا در فارسی "ماهی"، در انگلیسی "فیش"، در زبان پشتو "مچهلی" و در زبان عربی "سمک" و "حوت" و "نون" از اسامی ماهی به شمار می‌روند. هر چند گاهی "حوت" را "نهنگ" نیز ترجمه کردهاند.

خب! با این توضیحات فکر کنم مشخض شد که باید سه حرف اول از سه کلمه که به معنای ماهی هستند را برداریم و در کنار هم قرار دهیم تا اسم مورد نظر ساخته شود.

پس از "حوت"، حرف "ح"، از "سمک"، حرف "س"، و از "نون"، حرف "ن" را بر می‌داریم. وقتی این سه حرف را در کنار هم قرار دهیم اسم زیبای "حسن" ساخته میشود.

به همین سادگی!!!

معمای نامها در ابیات شاعران قسمت سوم

ایوب یتیم را بیاور بنشان

در نزد مسافری که بیمار بود

در این بیت نام مورد نظر "یوسف" است.

اما چگونه به این نتیجه می‌رسیم؟

شاعر در این بیت از ذوق و هوش سرشار خود استفاده کرده و معمایی طرح کرده که یافتن جواب آن قدری دقت و اندکی ذوق میخواهد. به قول امروزی‌ها مهندسی معکوس می‌خواد.

ایوب یتیم را بیاور بنشان

همه میدانیم کلمۀ "اَب" در زبان عربی به معنی پدر است. در کلمۀ "ایوب" هر گاه "اَب" را برداریم در واقع دو کار انجام دادهایم. هم با برداشتن آن، در واقع پدر را از ایوب گرفتهایم و او را یتیم ساختهایم و هم باقیمانده "یو" را به دست آوردهایم.

پس تا این جا ایوب یتیم شد، "یو" که باید آن را بیاوریم و در نزد مسافری که بیمار است بنشانیم.

و اما مسافر بیمار کیست؟ وقتی از کلمۀ مسافر "مار" را حذف کنیم یعنی مسافر بی مار (بدون مار) شده است. پس باقیماندۀ کلمه میشود "سف". حالا این دو قسمت باقیمانده را کنار هم قرار میدهیم. یو + سف که میشود "یوسف"

به همین آسونی

تصاویری برای خطای دید

5 ثانیه به این شکل خیره بشین. اگر دیوانه نشدین می بینین که کمان ها به تدریج از بین میرن و دوباره به عنوان قطعه ای از یک کمان دیگه شکل می گیرن.

دل نوشته ای برای مخاطب خاص

اگر خنده از لب‌هایم گریزد . . .

اگر اشک از چشم‌هایم گریزد . . .

اگر از گریه دریایی بسازم . . .

اگر از خنده رویایی بسازم . . .

بدان که لحظه‌ای از یاد تو دور نخواهم ماند . . .

دوستت دارم، دوستت دارم، دوستت دارم . . .

آداب سخن

آداب سخن

های جدا کننده متن برای وبلاگ 47 - مجموعه تصاویر جدا کننده متن برای وبلاگ و سایت


1. توجه به خواستۀ مخاطب


سخن را بباید شنیدن نخست
چو دانا شوی پاسخ آری درست
فردوسی


سخن بشنو و بهترین یاد گیر
نگر تا کدام آیدت دل‌پذیر
فردوسی

های جدا کننده متن برای وبلاگ 22 - مجموعه تصاویر جدا کننده متن برای وبلاگ و سایت


2. پرهیز از رنجش دیگران


سخن خوب است ز اول خاطرِ کس را نرنجاند
که بَعد از گفت‌وگو، سودی ندارد لب گَزیدن‌ها
قصاب کاشانی

های جدا کننده متن برای وبلاگ 22 - مجموعه تصاویر جدا کننده متن برای وبلاگ و سایت


3. پرهیز از فتنه‌انگیزی و تحریک


درِ فتنه بستن، دهان بستن است
که گیتی به نیک و بد آبستن است
پشیمان ز گفتار دیدم بسی
پشیمان نگشت از خموشی کسی
امیرخسرو دهلوی

های جدا کننده متن برای وبلاگ 22 - مجموعه تصاویر جدا کننده متن برای وبلاگ و سایت

4. دانسته سخن گفتن


ای که از عالَم معنا خبری نیست تو را
بهتر از مُهر خموشی هنری نیست تو را
صائب تبریزی

بر بساط نکته‌دانان خود فروشی شرط نیست
یا سخن دانسته گو ای مرد عاقل! یا خموش
حافظ

های جدا کننده متن برای وبلاگ 22 - مجموعه تصاویر جدا کننده متن برای وبلاگ و سایت


5. پرهیز از سطحی نگری


مردِ کم گوینده را فکر است زَفت
قشرِ گفتن چون فزون شد، مغز رفت
مولوی

های جدا کننده متن برای وبلاگ 22 - مجموعه تصاویر جدا کننده متن برای وبلاگ و سایت


6. اندازه گویی


سخن را به اندازه‌ای دار پاس
که باور توان کردَنَش در قیاس

نظامی

های جدا کننده متن برای وبلاگ 22 - مجموعه تصاویر جدا کننده متن برای وبلاگ و سایت


7. شفاف گویی


سخنی در نهان نباید گفت
که برِ انجمن نشاید گفت
سعدی

های جدا کننده متن برای وبلاگ 22 - مجموعه تصاویر جدا کننده متن برای وبلاگ و سایت


8. پرهیز از جدال با نادان


آن کس که به قرآن و خبر زو نَرَهی
آن است جوابش، که جوابش ندهی
سعدی

های جدا کننده متن برای وبلاگ 22 - مجموعه تصاویر جدا کننده متن برای وبلاگ و سایت


9. ملاطفت و نرم‌خویی


تو با دیو مردم، خِرَد پیشه کن
به نرمی و آهستگی ران سُخُن
درشتی و تندی نیاید به کار
به نرمی بر آید ز سوراخ، مار
فردوسی

های جدا کننده متن برای وبلاگ 22 - مجموعه تصاویر جدا کننده متن برای وبلاگ و سایت


10. انتقادپذیری


چو بشنوی سخنِ اهل دل، مگو که خطاست
سخن شناس نِه ای جان من، خطا این‌جاست
حافظ

های جدا کننده متن برای وبلاگ 18 - مجموعه تصاویر جدا کننده متن برای وبلاگ و سایت

پانویس:

زَفت: تناور، فربه، قوی جثه

نکاتی پیرامون انتخاب لباس برای افراد مختلف

یک نکته که همیشه موقع خرید لباس‌های جدید باید به خاطر داشته باشید این است که برازنده بودن لباس در تنتان در درجۀ اول اهمیت قرار دارد. اگر یک کت زیبا و گران در تن شما مناسب به نظر نمی‌رسد، دیگر مهم نیست که چقدر گران باشد یا مارک آن چه باشد، چون به درد شما نمی‌خورد. برعکس، اگر یک کت ارزانتر، خوب به تن شما بنشیند و آن قسمت‌هایی از بدنتان را که دوست ندارید خیلی نمایان باشد را می‌پوشاند، با این‌که قیمت چندانی ندارد، اما شما را خوش تیپ نشان خواهد داد.

در این مقاله می‌خواهیم به شما آموزش دهیم که چه لباس‌هایی مناسب اندام شماست و هنگام خرید باید بیش‌تر به دنبال چه لباس‌هایی باشید.


● مردان قوی هیکل


▪ از پوشیدن راه راه‌های افقی پرهیز کنید
اگر بزرگ و جثه‌دار هستید و مخصوصاً در نواحی شکم کمی اضافه دارید، از پوشیدن لباس‌هایی با راه راه‌های افقی و راه راه‌های مورب به شدت خودداری کنید. آن‌چه شما باید با کمال افتخار به تن کنید، پیراهن‌ها و شلوارهایی با راه راه‌های عمودی است. این نوع پارچۀ راه راه، نیمرخ بدن شما را بلندتر نشان داده و لاغرتر به نظر خواهید آمد.

کت و شلوارهای با راه راه باریک عمودی برای شما بهترین انتخاب است. به خصوص وقتی با یک پیراهن مشکی ساده در زیر آن هماهنگ شود. پیراهن‌های راه راه عمودی باریک را هم می‌توانید با شلوار جین‌های تیره یا شلوار پارچه‌ای مشکی بپوشید. برای لباس عادیتان هم می‌توانید به سراغ شلوارهای مخمل کبریتی تیره بروید.


▪ از پوشیدن کت‌هایی با دو چاک در پشت پرهیز کنید
شما باید سراغ کت‌هایی بروید که پشت شما را به خوبی بپوشاند. به خصوص اگر احساس می‌کنید که در نواحی باسن کمی چاق هستید، باید از پوشیدن کت‌هایی که در پشتشان دو چاک دارند خودداری کنید. چون این نوع کت‌ها توجه را بیش‌تر به سمت باسن شما معطوف می‌کند. پوشیدن کت‌های بدون چاک پشت یا حداکثر یا یک چاک برای شما بهتراست.


▪ لباس‌هایی بخرید که اندازه و برازندۀ شماست
برخی به اشتباه تصور می‌کنند که لباس‌های تنگ، آنها را لاغرتر نشان می‌دهد و قسمت‌های چاق و برآمدۀ بدن را می‌پوشاند. البته این موضوع در خانم‌ها می‌تواند تا حدودی صحیح باشد، چون لباس زیر خانم‌ها می‌تواند تا حدی به آن‌ها برای کنترل بعضی قسمت‌های چاق کمک کند. اما در آقایان به هیچ وجه این‌طور نیست. لباس‌های تنگريال هیکل شما را حتی چاقی‌های شما را زننده‌تر هم نشان می‌دهد. از طرف دیگر برخی مردان چاق، تصور می‌کنند پوشیدن لباس‌های خیلی گشاد می‌تواند چاقی آن‌ها را پنهان کند. اما آن‌ها هم اشتباه فکر می‌کنند. لباس‌های خیلی گشاد فقط شما را از آن‌چه هستید چاق‌تر نشان می‌دهد. رمز لاغر به نظر آمدن این است که لباس‌هایی تن کنید که نه خیلی برایتان گشاد باشند و نه خیلی تنگ. لباس شما باید اندازۀ تن شما باشد.


▪ لباس‌های تک رنگ بپوشید
پوشیدن رنگ‌های متضاد برای شلوار و پیراهن — مثل سیاه و سفید — بدن شما را دو قسمت می‌کند و میان تنۀ شما را بسیار بزرگ‌تر نشان می‌دهد. در عوض بهتر است رنگ لباس بالا تنه و پایین تنۀ خود را از رنگ‌های یک‌جور و یک فام انتخاب کنید تا لاغرتر به نظر برسید. اگر می‌خواهید خیلی لاغرتر به نظر برسید، سر تا پا مشکی بپوشید. اما برای این‌که دیگران فکر نکنند به مراسم ترحیم می‌روید، کفش یا وسایل دیگرتان را از رنگ‌های مختلف استفاده کنید.


▪ از پوشیدن بلوز یقه اسکی خودداری کنید
اگر سنگین وزن و قوی هیکل هستید، به هیچ وجه بلوز یقه اسکی نپوشید، بلوزهای یقه هفت و تی شرت، بلوزهای آستین بلند و پلوور و ژاکت برای شما مناسب‌تر است. به خصوص وقتی گردنتان کوتاه است، بلوزهای یقه هفت گردنتان را بلندتر نشان خواهد داد.


▪ نقش‌های روی لباستان را به دقت انتخاب کنید
از پوشیدن تی شرت‌ها و پیراهن‌هایی که نقش‌های بزرگ دارند خودداری کنید. این نوع طرح‌ها توجه طرف را به قسمت بالاتنۀ شما معطوف می‌دارد، که اگر شکم بزرگی داشته باشید اصلاً خوشایند نیست. لباس‌هایی با طرح‌های ریز که دور از هم قرار گرفته باشند برای شما مناسب‌تر است.


▪ کمربند ببندید
بستن کمربند باعث می‌شود که قسمت کمرتان لاغرتر و جمع و جورتر به نظر برسد. اما دقت کنید که خیلی آن را سفت نبندید که شکمتان بیرون بیفتد.


● مردان لاغرو قد بلند


▪ از پوشیدن راه راه‌های عمودی خودداری کنید
مردان قد بلند با پوشیدن راه راه‌های عمودی خیلی بلندتر به نظر خواهند آمد. از این‌رو بهتر است لباس‌های راه راه افقی انتخاب کنند. به خصوص پیراهن‌هایی که یک راه کلفت عمودی روی قسمت سینه دارند برای شما بسیار مناسب است چون شانه‌هایتان را پهن‌تر نشان می‌دهد و خوش هیکل‌تر به نظر خواهید رسید.


▪ از پوشیدن لباس‌های تک رنگ خودداری کنید
اگر از بالا تا پایین یک رنگ بپوشید،(به خصوص مشکی) از آن‌چه هستید هم لاغرتر به نظر خواهید آمد. پس سعی کنید از رنگ‌های متضاد و مختلف در لباس‌هایتان استفاده کنید. باید خوشحال باشید چون دست شما در انتخاب رنگ لباس کاملاً باز است.


▪ پیراهن‌های اندازۀ خود به تن کنید
پیراهن‌های گشاد و آزاد دور شما موج می‌خورند و اصلاً مناسب شما نیستند. از این‌رو بهتر است پیراهن‌ها و بلوزهایی انتخاب کنید که اندازۀ تن شما باشند. اما دقت کنید لباس‌های چسبان اصلاً برای شما خوب نیست چون لاغری شما را صد برابر نشان خواهد داد.


▪ کفش‌های پنجه گرد نپوشید
اگر واقعاً قد بلند هستید، کفش‌های نوک گرد باعث می‌شود بی تناسب به نظر بیایید. برای این‌که توازن بیش‌تری به هیکلتان بدهید از کفش‌های نوک چهار گوش استفاده کنید. وقتی موقع انتخاب کفش رسمی باشد با مشکلی مواجه نخواهید بود. اما خرید کفش‌های اسپرت با نوک گوشه‌دار کمی دشوار است، بدین منظور حتی‌الامکان کفش‌هایی بخرید که نوکشان خیلی گرد نباشد.


▪ از پوشیدن شلوار جین‌های تنگ خودداری کنید
شلوار جین‌های تنگ با این‌که در دهۀ هشتاد خیلی مُد بود، اما اصلاً برازندۀ شما نیست. شما بهتر است شلوار جین‌هایی راسته‌تر انتخاب کنید.


▪ از رنگ‌های روشن‌تر استفاده کنید
رنگ‌های روشن شما را کمی چاق‌تر نشان می‌دهد. پس بهتر است رنگ‌هایی مثل سفید، کرم، آبی روشن، طوسی کم‌رنگ و از این قبیل انتخاب کنید.


● مردان کوتاه قد


▪ کفش‌های نوک مربعی انتخاب کنید
کفش‌های نوک تیز وقتی خوب به نظر می‌رسد که قدتان بلندتر باشد و شلوارتان تا حدی روی کفشتان را بگیرد. اما اگر کوتاه قد هستید، پوشیدن این نوع کفش‌ها شما را مثل دلقک‌های سیرک می‌کند. بهترین نوع کفش برای شما کفش‌های نوک گوشه‌دار و مربعی است.


▪ کفشتان را کمی پاشنه دار انتخاب کنید
گر چه پوشیدن کفش‌های با پاشنه‌های سنگین اصلاً زیبا نیست، اما خوب است که کفش‌های شما مقدار کمی پاشنه داشته باشد. از پوشیدن کفش‌های تخت باید اجتناب کنید. کفش‌های کمی پاشنه‌دار زیادی در بازار موجود است و این نوع کفش‌ها با هر نوع شلواری هم خوب جور در می‌آید. اگر می‌خواهید باز هم بلندتر به نظر برسید، بهتر است از شلوارهای بلند استفاده کنید که قسمت عقب آن روی پاشنۀ کفشتان را بگیرد.


▪ از وسایل جانبی استفاده کنید
لوازمی مثل یک گردنبند زیبا، کراوات یا کلاه باعث می‌شود که توجه افراد روی صورتتان جلب شود و کمتر متوجه هیکلتان شوند. کلاه از همۀ این ملزومات بهتر است چون قدتان را هم چند سانتی‌متری بلندتر می‌کند.


▪ از پوشیدن لباس‌هایی با نقش‌های بزرگ خودداری کنید
روی هیکل‌های کوتاه، نقش و نگارهای بزرگ خیلی به چشم می‌آید. برای شما بهتر است که لباس‌هایتان را با نقش‌های کوچک‌تر انتخاب کنید.


▪ شلوارهای فاق کوتاه بپوشید
شلوارهای فاق بلند برای مردان کوتاه قد چندان مناسب نیست. چون باعث می‌شود قسمت‌های باسنتان را بزرگ‌تر نشان دهد. اما شلوار فاق کوتاه پاهایتان را بلندتر نشان می‌دهد و باسنتان را هم بزرگ و چاق نمی‌کند.


▪ از کراوات‌های باریک‌تر استفاده کنید
کراوات‌های باریک و متوسط، بدنتان را بهتر نشان می‌دهد. از بستن کراوات‌های بلند اجتناب کنید چون تناسب هیکلتان را به هم می‌ریزد. اگر کوتاه قد هستید بهتر است از کراوات‌های کوتاه‌تر و باریک‌تر استفاده کنید.


● آن‌چه برازندۀ شماست، بپوشید
همۀ هیکل‌ها زیبا هستند. پس، از این‌که قدتان خیلی کوتاه یا خیلی بلند است ناراحت نباشید. شما می‌توانید با پوشیدن لباس‌های مناسب و برازنده عیب و ایراد بدنتان را بر طرف کنید. خیاطتان باید یکی از نزدیک‌ترین دوستان شما باشد. مهم نیست قد و هیکلتان چقدر است، قطعاً یک خیاط ماهر می‌تواند برای هیکل‌های مختلف لباس‌های متناسب بدوزد.
ممکن است دوست داشته باشید که روی مُد لباس بپوشید، اما یادتان باشد اگر در اتاق پرو دیدید که لباس انتخابی به هیکل شما برازنده نیست، اصلاً فراموشش کنید.

امیدواریم نکاتی که در این مقاله گفته شد، موقع خرید لباس خیلی به دردتان بخورد!

آثار سخن و سخنوری

آثار سخن و سخنوری

niniweblog.com


ظالم آن قومی که چشمان دوختند
زان سخن‌ها عالَمی را سوختند
مولوی


عالَمی را یک سخن ویران کند
روبَهانِ مُرده را شیران کند
مولوی

آن سخن‌های چو مار و کژدُمَت
مار و کژدم گردد و گیرد دُمَت
مولوی


بوی کبر و بوی حرص و بوی آز
در سخن گفتن بیاید چون پیاز
مولوی


در سخن مخفی شدم مانند بو در برگ گُل
میل دیدن هر که دارد، در سخن بیند مرا