معمای نامها در ابیات شاعران قسمت هشتم

گر بخواهي نام آن زيبا رخ سيمين بدن

رو تو قلب قلب را بر قلب قلب قلب زن

در این بیت نام مورد نظر "بلقیس" است.

اما چگونه به این نتیجه می‌رسیم؟

در بین معماهای اسامی به نظرم این معما از همه مشکلتر است چون نیاز به دانستن چند نکتۀ اساسی دارد. کنایههای شعری، معانی کلمات، هنر شاعر و حساب ابجد.

در این بیت قلب قلب یعنی مقلوب یا معکوس کلمۀ "قلب" که میشود "بلق" را فعلا در اختیار داریم تا بپردازیم به مابفی معما. قلب قلب دومی یعنی حرف "لام" که در وسط کلمۀ قلب است. خب باید چه بر سر این لام بیاوریم؟

همه می‌دونیم که حرف لام در حساب ابجد معادل عدد سی است. حالا باید این "سی" را نیز مقلوب یعنی برعکس کنیم که می‌شود "یس" و سپس آن را به کلمۀ "بلق" که از ابتدا در اختیار داشتیم اضافه نماییم تا اسم زیبای "بلقیس" ساخته شود.

به نظرم آن قدرها هم مشکل نبود.

نظر شما چیست؟

معمای نامها در ابیات شاعران قسمت هفتم

چو نامش بپرسیدم، از ناز، زود

به دامن چو برخاست بربط (عود) بسود

به تازی بدانستم آن رمز او

که نامش ز بربط بسودن چه بود

در این ابیات نام مورد نظر "مسعود" است.

اما چگونه به این نتیجه می‌رسیم؟

در اینجا شاعر از چند حیله استفاده کرده است. یکی "سودن" یا همان "لمس" و "مَس" کردن. (دقت کنید که مَس کردن با مسح کردن تفاوت دارد)

دوم استفاده از کلمۀ "بَربَط" به جای "عود" که نوعی ساز است.

در مجموع دو بیت، منظور و مقصود شاعر "مسِّ عود" است یعنی لمس کردن ساز بربط یا عود. پس پاسخ بدون توضیح اضافی میشود مسعود.

به همین آسانی و روانی.

پانویس:

بَربَت یا بَربَط: سازی ایرانی از گونۀ سازهای کاسه‌بزرگ و دسته‌کوتاه و از ردهٔ سازهای زهی زخمه‌ای است که شباهت بسیار زیادی به عود دارد. این ساز در مقایسه با عود دارای کاسۀ کوچکتر و دستۀ بلندتر و صدای متمایزی است.

معمای نامها در ابیات شاعران قسمت ششم

آه مقلوب در ميانۀ شب

نام آن سرو ماهرو باشد

یا


آه مقلوب در ميانۀ شب

نام آن ماه مهربان من است

در این دو بیت نام مورد نظر "شهاب" است.

اما چگونه به این نتیجه می‌رسیم؟

پیدا کردن این نام بسیار تا بسیار ساده و پیش پا افتاده است.

"آه مقلوب" یعنی کلمۀ "آه" که بر عکس نوشته شود. پس با این حساب "آه مقلوب" میشود "ها". حالا باید آن را در میانۀ شب بگذاریم. چگونه؟ یعنی کلمۀ "شب" را به دو حرف "ش" و "ب" تبدیل کنیم و "آه" را در وسط این دو حرف قرار دهیم.

از این ترکیب اسم "شهاب" تولید می‌شود.

دقیقا به همین آسانی!!!

معمای نامها در ابیات شاعران قسمت پنجم

خُم چو نگون گشت و یکی قطره ریخت

هوش ز مدهوش محبت گریخت

در این بیت نام مورد نظر "محمد" است.

اما چگونه به این نتیجه می‌رسیم؟

پیدا کردن این اسم یه کمی سخت شد.

اما من مث زبل خان شکارچیم. هیچی برام غیر ممکن نیست.

پس توضیح می‌دم. اونایی که احتمالا نمیدونستن یاد بگیرن. اونایی هم که میدونستن براشون یاد آوری بشه.

خم چو نگون گشت و یکی قطره ریخت

وقتی خم رو وارونه کنیم احتمالا اگر مایعاتی داخل آن باشد خواهد ریخت ولو قطراتی بسیار کم. اینجا هم از کلمۀ "خم" یه نقطه رو برمیداریم به منزلۀ همان قطره. باقی میماند "حم".

بعد

هوش ز مدهوش محبت گریخت

وقتی از کلمۀ "مدهوش"، "هوش" بگریزد یعنی جدا شود، آنچه میماند "مد" هست.

حالا این دو واژه را کنار هم قرار میذهیم و نام ریبای "محمد" را میسازیم.

به همین راحتی!!!

معمای نامها در ابیات شاعران قسمت چهارم

يك سر ماهي بگير بر دو سر ماهي بزن

اين معمّا گر نداني لاف دانايي مزن

در این بیت نام مورد نظر "حسن" است.

اما چگونه به این نتیجه می‌رسیم؟

این معما سادهتر از معمای دیشب است. همان گونه که همه میدانیم ماهی در زبانهای مختلف به اشکال متفاوتی تلفظ میشود. مثلا در فارسی "ماهی"، در انگلیسی "فیش"، در زبان پشتو "مچهلی" و در زبان عربی "سمک" و "حوت" و "نون" از اسامی ماهی به شمار می‌روند. هر چند گاهی "حوت" را "نهنگ" نیز ترجمه کردهاند.

خب! با این توضیحات فکر کنم مشخض شد که باید سه حرف اول از سه کلمه که به معنای ماهی هستند را برداریم و در کنار هم قرار دهیم تا اسم مورد نظر ساخته شود.

پس از "حوت"، حرف "ح"، از "سمک"، حرف "س"، و از "نون"، حرف "ن" را بر می‌داریم. وقتی این سه حرف را در کنار هم قرار دهیم اسم زیبای "حسن" ساخته میشود.

به همین سادگی!!!

معمای نامها در ابیات شاعران قسمت سوم

ایوب یتیم را بیاور بنشان

در نزد مسافری که بیمار بود

در این بیت نام مورد نظر "یوسف" است.

اما چگونه به این نتیجه می‌رسیم؟

شاعر در این بیت از ذوق و هوش سرشار خود استفاده کرده و معمایی طرح کرده که یافتن جواب آن قدری دقت و اندکی ذوق میخواهد. به قول امروزی‌ها مهندسی معکوس می‌خواد.

ایوب یتیم را بیاور بنشان

همه میدانیم کلمۀ "اَب" در زبان عربی به معنی پدر است. در کلمۀ "ایوب" هر گاه "اَب" را برداریم در واقع دو کار انجام دادهایم. هم با برداشتن آن، در واقع پدر را از ایوب گرفتهایم و او را یتیم ساختهایم و هم باقیمانده "یو" را به دست آوردهایم.

پس تا این جا ایوب یتیم شد، "یو" که باید آن را بیاوریم و در نزد مسافری که بیمار است بنشانیم.

و اما مسافر بیمار کیست؟ وقتی از کلمۀ مسافر "مار" را حذف کنیم یعنی مسافر بی مار (بدون مار) شده است. پس باقیماندۀ کلمه میشود "سف". حالا این دو قسمت باقیمانده را کنار هم قرار میدهیم. یو + سف که میشود "یوسف"

به همین آسونی

معمای نامها در ابیات شاعران قسمت دوم

گر بخواهی نام آن سیمین عِذار

نیم سنگی بر لب دریا گذار

در این ابیات نام مورد نظر "مریم" است.

اما چگونه به این نتیجه میرسیم؟

در این بیت شاعر اذهان را به دو نکته توجه داده است. اول نیم سنگ و دوم دریا.

هوش و ذکاوت خواننده باید به کار بیفتد و از این دو نکته مطلب اصلی را دریافت کند.

یکی از سنگهای گران قیمت و تزیینی ساختمانی سنگ رخام یا سنگ مرمر است. از طرفی در زبان عربی یکی از نامهای دریا "یم" میباشد.

حال اگر نیمی از کلمۀ "مرمر" که میشود "مر" را گرفته و به اول "یم" که همان دریاست اضافه کنیم، اسم زیبای "مریم" ساخته میشود.

خیلی ساده بود. مگه نه؟؟؟!!!

پس منتظر پست‌های بعدی و اسامی دیگر باشید.

در ضمن یادتون نره نظرات خودتون رو هم بنویسید.

معمای نامها در ابیات شاعران قسمت اول

معمای نامها

در زمانهای گذشته گاهی شاعران و نویسندگان در قالب شعر یا جملاتی کوتاه معماهایی را طرح میکردند. امروزه با پیشرفت علم و فناوری این مدل معما کمتر به چشم میآید و اکثراً به سمت طرح معماهای تصویری و ریاضی سوق داده شدهایم.

یکی از این گونه معماها و شاید شوخیها، با نامهای افراد بوده است. به گونهای که با گفتن یک یا دو بیت، نام مورد نظر را به صورت مبهم و راز و رمز آلود در آن به کار میبردند و شخص شنونده باید با استفاده از هوش خود تشخیص میداد اسم مورد نظر شاعر یا گوینده چیست.

برای نمونه یک مورد را امروز برایتان مینویسم. انشاالله در پستهای بعدی نمونههای دیگری از این دست خواهم نوشت.

نام بت من اگر بخواهی

سی بیست نهاده بر سر سرو

یا


نام بت من ز غايت حُسن

سي بيست نهاده بر سر سرو

در این ابیات نام مورد نظر "خسرو" است.

اما چگونه به این نتیجه میرسیم؟

همه میدانیم در حساب ابجد هر کدام از حروف معادل یک عدد در ریاضی هستند. (به عنوان مثال: الف = 1، ب = 2، ج = 3، د = 4 و . . .)

در این دو بیت یک نکته نهفته است و آن "سی بیست" که گاهی برای سر در گم کردن خواننده (سیبی ست یا سیبیست) هم مینویسند.

اما نکته: "سی بیست" یعنی (30*20) که حاصل آن می شود 600 و در حساب ابجد، عدد 600 معادل حرف "خ" است و هنگامی که حرف "خ" را در ابتدای کلمۀ "سرو" اضافه کنیم نام خسرو به دست میآید. به همین سادگی.