مطالب طنز و فکاهیات

اولی: آقای دکتر!!!

من فکر می‌‌‌کنم عینک لازم دارم . . .

دومی‌‌: بله حتما!!!

چون اینجا مغازه ساندویچ فروشی است!!!

اصلا می‌‌‌دونی گوساله چیه؟؟؟

یه روز یه نفر به پسرش می‌‌‌گه: . . .

این جوری که تو داری درس می‌‌‌خونی در آینده حتی یه گوساله هم نمی‌‌‌شی . . .

اصلا می‌‌‌دونی گوساله چیه؟؟؟

پسره می‌گه: . . .

آره می‌‌‌دونم. گوساله، کسیه که باباش گاو باشه . . .

مطالب طنز و فکاهیات

معلم: چرا انشایی که دربارۀ گربه نوشتی مثل انشای داداشته؟؟؟!!!

رضا: آقا اجازه! آخه ما یک گربه بیش‌تر توی خونه مون نداریم!!!

شعر طنز شب یلدا

شب یلدا که رفتم سوی خانه

گرفتم پرتقال و هندوانه

خیار و سیب و شیرینی و آجیل

دو تا جعبه انار دانه دانه

گز و خربزه و پشمک که دارم

ز هر یک خاطراتی جاودانه

شب یلدا بوَد یا شام یغما

و یا هنگام اجرای ترانه

به گوشم میرسد از دور و نزدیک

نوای دلکش چنگ و چغانه

پس از صرف طعام و چای و میوه

تقاضا کردم از عمّه سمانه

که از عهد کهن با ما بگوید

هم از رسم و رسوم آن زمانه

چه خوش میگفت و ما خوش میشنیدیم

پس از ایشان مرا گل کرد چانه

نمیدانم چرا یک دفعه نامِ

“جنیفر لوپز” آمد در میانه

عیالم گفت: خواهان منی تو

و یا خواهان آن مست چمانه؟

به او با شور و شوق و خنده گفتم

عزیزم با اجازه، هر دُوانه!!

نمیدانی چه بلوایی به پا شد

از آن گفتار پاک و صادقانه

به خود گفتم که”بانی” این تو بودی

که دست همسرت دادی بهانه

خلاصه آنچنان آشوب گردید

که از ترسم برون رفتم ز خانه

ز پشت در زدم فریاد و گفتم:

“مدونا” هم کنارش، هر سه وانه!!

و آن شب در به روی من نشد باز

شدم چون مرغ دور از آشیانه

شب جمعه برای او نوشتم

ندامت نامه، امّا محرمانه

نمیدانم پس از آن نامه دیگر

عیالم کینه با من داره یا نِه؟

ولی بگذار با صد بار تکرار

بگویم آخرین حرفم همانه

رضا رفیع

مطالب طنز و فکاهیات

دو تا آدم چاخان داشتن از کنار یک کوه رد می‌‌‌شدن . . .

یکیشون به دیگری گفت: . . .

اون مورچه رو می‌‌‌بینی که بالای کوهه؟؟؟

اون یکی گفت: . . .

کدوم یکی رو می‌‌‌گی؟؟؟

اونی که چشش بازه یا اون یکی که چشاش بسته است؟؟؟

از اداره هواشناسی مزاحم می‌‌‌شم . . .

الو ببخشید!!

از اداره هواشناسی مزاحم می‌‌‌شم . . .

می‌خواستم بدونم اگه یه نفر تو این روزا . . .

دلش هوای تو رو کرده باشه . . .

باید چی کار کنه؟؟؟!!!

از اون حرفا . . . .

▪ برای این‌که دلش خنک شود آن را باد می‌‌‌زد!
▪ برای این‌که فکرش را مشغول کند، برایش تخمه خرید!
▪ چون دیوارش از همه کوتاه‌تر بود، مرتب دزد به خانه‌اش می‌زد!
▪ چون ماشین حساب نداشت، کاسه کوزه‌اش را جمع نکرد!
▪ چون کوهنورد بود، از کاه، کوه می‌‌‌ساخت!
▪ چون آدم با بخاری بود، روی سرش ابر تشکیل می‌‌‌شد!
▪ برای این‌که تبش پایین بیاید، نردبان خرید.
▪ چون معلم ریاضی بود، حرف حساب می‌زد!
▪ وقتی حرف‌هایش گل کرد، پروانه‌ها روی آن نشستند!
▪ از وقتی خواب از سرش پریده بود، دنبال خوابش می‌‌‌گشت!
▪ وقتی شکمش سیر شد، آن را ترشی انداخت!

مطالب طنز و فکاهیات

معلم به شاگردش گفت: . . .

چون درس فارسی بلد نبودی، از روی درس 10 بار بنویس . . .

روز بعد شاگرد از روی درس فقط شش بار نوشته بود . . .

معلم به او گفت: . . .

مگه نگفتم ده بار بنویس؟؟؟

چرا فقط شش بار نوشتی؟؟؟!!!
شاگرد گفت: . . .

آقا اجازه! آخه بدبختی اینه که ما درس ریاضیمون هم ضعیف است!!!

مطالب طنز و فکاهیات

یه خره با حسرت به اسب نگاه می‌کنه . . .

با حسرت می‌گه: . . .

اى کاش تحصیلاتم رو ادامه می‌دادم!!!

مطالب طنز آمیز و فکاهیات

یه روز چرچیل داشت از یه کوچۀ باریک که فقط امکان عبور یه نفر رو داشت رد می‌شد . . .

از رو به رو یکی از رقبای سیاسی زخم خورده‌اش می‌رسه . . .

بعد از این‌که کمی تو چشم هم نگاه می‌کنن . . .

رقیب چرچیل می‌گه: من هیچ‌وقت خودم رو کج نمی‌کنم تا یه آدم احمق از کنار من عبور کنه . . .

چرچیل درحالی که خودش رو کج می‌کرد می‌گه: . . .

ولی من این کار رو می‌کنم . . .

مطالب طنز و فکاهیات

افسر پلیس راهنمایی دید که یک خودرو چراغ قرمزها رو رد می‌کنه . . .

و اصلاً عین خیالش هم نیست که داره خلاف می‌کنه . . .

بالاخره با هر ترفندی بود، خودرو رو متوقف کرد و از راننده پرسید:

چرا پشت چراغ قرمز توقف نمی‌کنی؟؟؟

راننده با حالتی حق به جانب در حالی که کاغذی رو که در دست داشت نشون می‌داد گفت: . . .

جناب سروان! تقصیر من نیست ببینید روی این کاغذ نوشته شده: . . .

چراغ اول رو رد می‌کنی، چراغ دوم رو هم رد می‌کنی و بعد از چراغ سوم می‌پیچی دست راست!!!

مطالب طنز و فکاهیات

معلم: چرا در نوشتن انشا از پدرت کمک نمی‌گیری؟؟؟

دانش‌آموز: آخه اون از دست شما خیلی دل‌خوره!!!

معلم: چرا از دست من دل‌خوره؟؟؟

دانش‌آموز: چون شما هفتۀ قبل به انشای اون نمرۀ بدی دادین!!!

مطالب طنز و فکاهیات

چند دقیقه بعد از مراسم خواستگاری . . .

مادر داماد: ببخشید! می‌شه واسه پسرم زیر سیگاری بیارین؟؟؟

خوانوادۀ عروس: مگه داماد سیگار می‌کشه؟؟؟

نه! آخه می‌دونید، بعد از مشروب یه نخ سیگار می‌چسبه . . .

چی؟ مشروب؟؟؟

آره! آخه پسرم توی قمار باخته! ناراحته . . .

چی؟؟!! قمار؟؟؟!!!

آره! ولی این بچه این کاره نبود، بلد نبود. توی زندان یاد گرفت . . .

چی؟؟!! مگه ایشون زندان هم رفته؟؟؟

آره! آخه معتاد بود . . .

چی؟؟؟!!! معتاد؟؟!!!

آره! خدا لعنتش کنه. زن قبلیش لوش داده بود . . .

مطالب طنز و فکاهیات

به یکی می‌گن وقتی زنت خونه نیست چی کار می‌کنی؟؟؟

می‌گه: استراحت . . .

می‌گن: وقتی هست چی؟؟؟

می‌گه: استقامت . . .

اولين باري که عاشقت شدم يادته؟؟

اولين باري که عاشقت شدم يادته؟؟

من يه کرم سيب بودم و تو يه کرم ابريشم.

من به تو قول دادم ديگه هيچوقت سيب نخورم و تو هم قول دادي دور خودت پيله ننني.

ولي نميدونم چي شد که من طاقت نياوردم و فقط يه خورده سيب خوردم.

تو هم از غصه دور خودت پيله بستي.

حالا دومين باره که عاشقت شدم.

ولي من هنوز يه کرم سيبم و تو يه پروانۀ خوشگل.

تو پر زدي و رفتي و من موندم و سيبايي که جايي براي خورده شدنشون نمونده.

از هر چي سيبِ متنفرم.

مطالب طنز و فکاهیات

عاشق آن نیست که برای عشقش در سرما آتش روشن کنه . . .

عاشق آن است که کتش را بده به عشقش، خودش سرما بخوره . . .

و بعد کلی هزینه کنه و . . .

6 تا آمپول هم بزنه تا دیگه یادش بمونه از این غلطا نکنه . . .

یک متن نوستالوژیک مربوط به ایام ماضی

اول به نام عشق . . .

دوم به نام تو . . .

سوم به ياد مرگ . . .

بر لوح شيشهاي قلبت بنويس: . . .

يا تو و عشق . . .

يا من و مرگ . . .

مطالب طنز و فکاهیات

یارو می‌ره مهمونی . . .

شب موقع خواب صاحب خونه بهش می‌گه: . . .

جاتو کجا بندازم؟ . . .

تو اتاق نی‌نی خوبه؟؟؟

یارو با خودش فکر می‌کنه: . . .

کی حوصله گریۀ بچه داره . . .

بنابراین به صاحب خونه می‌گه: . . .

نه! ممنون! همین‌جا تو سالن خوبه . . .

صبح زود پا می‌شه بره دشتشویی . . .

یهو یه دختر جیگر خیلی خوشگل می‌بینه و و و

می‌گه: ببخشید! شما دختر فلانی (صاحب خونه) هستین؟؟؟

دختره می‌گه: بله . . .

یارو می‌پرسه: ببخشید! اسمتون چیه؟؟؟

دختره می‌گه: نی‌نی. راستی اسم شما چیه؟؟؟

یارو با ناراحتی می‌گه: من خر، من گاو! من الاغ! من نفهم!!!

مطالب طنز و فکاهیات

دیشب سوار پورشه‌ام شده بودم . . .

و تو خیابونا باهاش دور می‌زدم . . .

یهو یکی پرید جلو ماشین . . .

تا خواستم ترمز کنم . . .

پام گرفت به لحاف و پاره شد . . .

یه اوضاعی شده بود . . .

همه پنبه‌ها ریخته بودن رو تخت و وسط اتاق . . .

مسلمون نشنوه کافر نبینه . . .

مطالب طنز و فکاهیات


از یکی می‌پرسن:

اگر آنجلیا جولی مامانت بود چیکار می‌کردی؟؟؟

جواب می‌ده: . . .

تا 2 سالگی که هیچی تا 20 سالگی هم شیر می‌خوردم!!!