دیشب سوار پورشه‌ام شده بودم . . .

و تو خیابونا باهاش دور می‌زدم . . .

یهو یکی پرید جلو ماشین . . .

تا خواستم ترمز کنم . . .

پام گرفت به لحاف و پاره شد . . .

یه اوضاعی شده بود . . .

همه پنبه‌ها ریخته بودن رو تخت و وسط اتاق . . .

مسلمون نشنوه کافر نبینه . . .