به کساني که به شما حسادت ميکنند ، احترام بگذاريد!!
یادتان باشد:
به کساني که به شما حسادت ميکنند ، احترام بگذاريد!!
زيرا اينها همان کساني هستند که از صميم قلب اعتقاد دارند که شما از آنان بهترید.
یادتان باشد:
به کساني که به شما حسادت ميکنند ، احترام بگذاريد!!
زيرا اينها همان کساني هستند که از صميم قلب اعتقاد دارند که شما از آنان بهترید.
عقل سلیم حکم میکند:
عاشق شو!
ولی عشق الهی فرمان میدهد: عاقل باش !
عاشق بی عقل وجود ندارد و عاقل بی عشق عاقل نیست .
کمال عقل عشق است و عاشق ، عاقلترین مخلوقات است!!
نه این که زانو زده باشم در برابر مشکلات . . .
یا به زانو در آمده باشم ، نه . . .
فقط تنهایی کمی سنگین است!!!
دنبال چه میگردی؟؟
فال ما که گرفتن ندارد !!
حالمون مهم بود!!
که تو ماهرانه اونو گرفتی!!
هیچ فکر کردین اشکال کار خیلی از ما آدما کجاست؟
ﻣﺸﻜﻞ خیلی از ماها ﺍﻳﻨﺠﺎﺳﺖ ﻛﻪ:
ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻓﺮﺍﺭ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻳﻚ "ﺁﺩم" . . .
ﺑﻪ "ﺁﺩمی" ﺩﻳﮕﺮ ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺮﺩﻩﺍﻳﻢ . . .
چرا به خدا پناه نمیبریم؟؟!!!
همیشه به آدمها به اندازهای محبت کن که . . .
بعد از مدتی مجبور نشی بهشون ثابت کنی خر نیستی . . .
خدايا . . .!!!
دنيا عجیب شهوت سرايي شده است براي خودش . . .!!!
نميخواهي فيلترش كني؟!!!
اگه گفتی درد یعنی چی؟
درد یعنی این که واسه عزیزترین کست از ته دل حرف بزنی یعد اون بهت متلک بندازه
یعنی سفرهی دلت رو واسه کسی باز کنی که عمیقا دوستش داری
و اون برگرده بهت بگه:
"به من چه . . ."
درد یعنی این!!!
هر کس دوست داره يک جور زندگي کنه . . .
من دوست دارم تو اتاقم تنها باشم . . .
کبريتی روشن کنم و . . .
دودش را تماشا کنم . . .
نه ناراحتم . . .
نه افسردهام . . .
نه هیچ درد و مرگ دیگری دارم . . .
فقط اون بیرون . . .
چيز جذابي برای دیدن وجود نداره . . .
همين و بس . . .
باور کن
این روزها همه از تو "تن" میخواهند . . .
ولی کسی دل نمیخواهد . . .
شریک جنسی خواهان زیادی دارد . . .
اما شریک قلبی خریدار و خواهان ندارد . . .
این روزها هوای رابطهها عجیب ابری و تاریک و کدر شده است!!!
یاید فاتحهی آن شهری را خواند که در آن ،
حجم باسن و سینه ،
مدل ماشین ، مقدار پول موجود در حساب بانکی و . . .
تکلیف روابط بین انسانها مشخص میکـند!
به نظر شما ،
آيا كساني كه با تيغ ريش ميزنند ،
با كساني كه با ريش تيغ ميزنند ،
نزد خدا برابرند؟!!
میگویند سگ مظهر وفاداری است.
اما باز وقتی کار به بن بست میکشد،
همیشه میگویند مثل سگ پشیمونم!
یا در آغاز بعضی کارها به آدم گوشزد میکنند ،
مثل سگ پشیمون میشی!!
گویا همواره آخر وفاداری ، پشیمانی است!!
دوست داشتن کسی که سزاوار دوستی نیست ،
اسراف کردن محبت است.!!!
نمیدانم چه بگویم از آشک و آه . . .
شاید بهتر این باشد . . .
بغضهایت را برای خودت نگهداری . . .
گاهی سبک نشوی سنگین تری . . .!!!
بشر خیلی زود به خوشبختی عادت می کند . . .
و چون خیلی زود عادت میکند . . .
به همین دلیل . . .
خیلی زود هم فراموش میکند که خوشبخت است.
فکر نکنید ما موجودات خاكی هستیم كه به بهشت میرویم.
نه بلکه ما موجودات بهشتی هستیم كه از خاك سر بر آوردهایم!!!
وقتی میخواهید به خدا "پناهنده" شوید ، صدور هیچ ویزا و
گذرنامهای لازم نیست.
سالیان درازی بود که با هم ازدواج کرده بودند ولی در حسرت داشتن فرزند به سر میبردند.
با هر کسی که میتوانستند مشورت کردند ، هر دارویی که تجویز کردند مصرف نمودند. اما نتیجهای در بر نداشت.
سرانجام نزد کشیش شهرشان رفتند.
پس از این که مشکلشان را به کشیش گفتند ، او در جواب آنها چنین گفت :
ناراحت نباشید. من مطمئنم که خداوند دعاهای شما را شنیده و به زودی به شما فرزندی عطا خواهد کرد. با وجود این من قصد دارم به واتیکان بروم و مدتی در آن جا اقامت داشته باشم. قول میدهم وقتی به واتیکان رفتم ، برای استجابت دعای شما به طور حتم ، شمعی را روشن کنم.
زوج جوان با خوشحالی فراوان از کشیش تشکر کردند.
قبل از این که زن و شوهر آنجا را ترک کنند ، کشیش گفت :
من مطمئنم که همه چیز با خوبی و خوشی حل میشود و شما صاحب فرزند خواهید شد. اقامت من در رم حدود ۱۵ سال به طول خواهد انجامید ، ولی قول میدهم وقتی برگشتم به دیدن شما بیای.
۱۵ سال گذشت . . .
و کشیش دوباره به شهرش بازگشت.
یک روز تابستان که در کلیسا استراحت میکرد ، یاد قولی افتاد که ۱۵ سال پیش به زوج جوان داده بود.
تصمیم گرفت سری به آنها بزند.
پس به طرف خانهی آنها به راه افتاد.
وقتی به محل زندگی زوج جوان رسید ، زنگ را به صدا در آورد.
صدای جیغ ، داد و فریاد و گریهی چند بچه تمام فضا را پر کرده بود.
خوشحال شد و فهمید که سرانجام دعاهای این زوج اجابت شده و آنها صاحب فرزند شدهاند.
وقتی وارد خانه شد بیش از دوجین بچه دید که از سر و کول یک دیگر بالا میرفتند و به قول معروف همه جا را روی سرشان گذاشته بودند. در وسط آن شلوغی و هرج و مرج هم مادرشان ایستاده بود و فقط آنها را نظاره میکرد.
کشیش گفت: فرزندم! تبریک میگویم. میبینم که بالاخره دعاهایتان مستجاب شد.
حالا به من بگو شوهرت کجاست؟ تا به ایشان هم به سبب این معجزهی بزرگ تبریک عرض کنم.
زن مایوسانه جواب داد: پدر روحانی! او نیست . . .
همین الان خانه را به مقصد رم ترک کرد.
کشیش گفت: شهر رم؟ برای چه چیزی به رم رفته؟
زن پاسخ داد: او رفته تا شمعی را که شما 15 سال قبل برای استجابت دعای ما روشن کردید ، خاموش کند!!!
خوبی بادبادک به این است با این که میدونه تمام زندگیش فقط به یک نخ نازک بنده ولی باز هم تو آسمون میرقصه و میخنده و بالاتر میره