چوپان دروغگو ورژن 2!!!
یکی بود یکی نبود. غیر از خداي مهربون هیچ کس نبود. در نزدیکی دهی چوپانی
مهربان بود که گوسفندان خود را به چرا میبرد. مردم ده که از مهربانی و خوش اخلاقی
او خرسند بودند ، تصمیم گرفتند گوسفندانشان را به او بسپارند تا هر روز آنها را به
چرا برده و از آنها مواظبت كند. او هر روز مشغول مراقبت از گوسفندان بود و مردم
نیز از کارش راضی بودند. برای مدتها این وضعیت ادامه داشت و کسی شکوه و گلايهاي نداشت
تا اینکه . . .
یک روز چوپان شروع کرد به فریاد: آی گرگ!! آی گرگ!!
وقتی مردم خود را به چوپان رساندند ، دریافتند که گرگی آمده و یکي
از گوسفندان را خورده است.
آنان چوپان را دلداری دادند و گفتند: «نگران نباشد و خدا را شکر كند
که بقیهي گله سالم است.» مردم چماقي تهيه كرده و به چوپان دادند تا بتواند در
مقابل گرگ از خود و گوسفندان مراقبت نمايد. اما از آن پس ، هر چند روز یک بار
چوپان فریاد میزد: گرگ! گرگ! آی مردم گرگ!
وقتی
مردم ، سراسیمه خود را به چوپان میرساندند میدیدند کمی دیر شده و باز ، گرگ
بدجنس گوسفندی را خورده است. مدتي به همين روش سپري
شد. همیشه مردم دیر میرسیدند
و تا رسيدن مردم ، گرگ گوسفندی را خورده بود!
اين بار مردم ده تصمیم گرفتند پولهای خود را روی هم بگذارند و چند سگ گله از وحشیترین و قویترینها بخرند.
چوپان نیز به آنها اطمینان داد که با خرید این سگها ، دیگر هیچگاه گوسفندی توسط گرگ خورده نخواهد شد. اما پس از خرید سگها ، هنوز مدت زیادی نگذشته بود که دوباره صدای فریاد "آی گرگ! ، آی گرگ!" چوپان به گوش رسید. مردم دویدند و خود را به گله رساندند و دیدند دوباره گوسفندی خورده شده است.
در اين وقت یکی از آنها که از دیگران باهوشتر بود، به بقیه گفت: "ببینید ، ببینید . هنوز اجاق چوپان داغ است و استخوانهای گوشت سرخ شده و خورده شده گوسفندانمان در اطراف پراکنده است!"
مردم که تازه متوجه شده بودند در تمام این مدت ، چوپان دروغ میگفته است ، فریاد برآوردند: "آی دزد! آی دزد!" چوپان دروغگو را بگیرید تا ادبش کنیم.
اما ناگهان چهرهي مهربان و مظلوم چوپان تغییر کرد. چهرهای خشن به
خود گرفت. چماق چوپانی را برداشت و به سمت مردم حملهور شد. سگها هم که فقط از دست
چوپان غذا خورده بودند و کسی را جز او صاحب خود نمیدانستند او را همراهی کردند.
بسیاری از مردم از چماق چوپان و بسیاری از آنها از پنجه و دندان سگ
ها زخمی شدند. دیگران نیز وقتی این وضعیت را دیدند از صحنهي معركه گریختند. در
روزهای بعد که مردم برای عیادت زخمیها میرفتند به یکدیگر میگفتند: "خود
کرده را تدبیر نیست." یکی از آنها پیشنهاد داد که از این پس وقتی داستان
"چوپان دروغگو" را برای کودکانمان نقل میکنیم باید برای آنها توضیح
دهیم که هر گاه خواستید گوسفندان ، چماق و سگهای خود را به کسی بسپارید ، پیش از
هر کاری در مورد درستکاری او بررسی کنید و مطمئن شوید که او دروغگو نیست.
اما معلم مدرسه که آنجا بود و حرفهای مردم را میشنید گفت: "دوستان
توجه کنید که ممکن است کسی نخست ، راستگو باشد ولی وقتی گوسفندان ، چماق و سگهای
ما را گرفت وسوسه شده و دروغگو شود. بنابراین بهتر است هیچگاه گوسفندان ، چماق و سگهای
نگهبان خود را به یک نفر نسپاریم.



سهیل بعد از شعرای یمانی پرنورترین ستاره آسمان است. وضعیت ستاره سهیل طوری است که پس از طلوع، تا ارتفاع کمی از افق بالا آمده، دوباره سر خم می کند و در افق پنهان می شود (غروب می کند). که اگر افق کاملا" باز باشد می توان آن را در مدت کوتاهی مشاهده کرد. دیدن ستاره سهیل کار ساده ای نیست، و مدت زمانی که این ستاره قابل مشاهده است بسیار کوتاه است.