لطيفههاي جالب و كمي خندهدار

به یكي میگن: دوست داشتی جای خدا بودی؟
میگه: نه.
میگن: چرا؟
میگه: چون جای پیشرفت نداره!



یك نفر چند روز پشت سر هم میرفت گچ سوسککش میخرید.
مغازهدار ازش میپرسه: این همه گچ سوسککش را واسه چي میخواي؟
میگه: آخه هرچی اینا رو پرت میکنم به سوسکها نمیخوره!



يه سرباز آمريكايي توي يك عمليات در كشور عراق آر پی جی رو بر عکس گذاشته بوده روی شونش.
شلیک میکنه، بر میگرده میبینه همهی خودیها مُردن!
میگه: ببین خودیها رو که به این روز انداخته ديگه با دشمن چه کار کرده!



یك نفر سوار تاکسی میشه در رو نمیبنده.
راننده میگه: لطفا در رو ببنديد.
يارو میگه: زكي، زرنگی!!! میخوای دربست حساب کنی؟



دیوانه
اولی: کی اومدی؟
دیوانه
دومی: پس فردا.
دیوانه
اولی: پس فردا که هنوز نیومده.
دیوانه
دومی: میدونم. چون کار داشتم زودتر اومدم.



پسرى براى هديه تولدش از پدرش تقاضاى يك هفت تير واقعى
داشت.
پسر:
من يك هفت تير درست و حسابى واقعى مىخواهم.
پدر: چى؟ عقل از سرت پريده؟
پسر:
ميخواهم بتوانم با آن خوب
شليك كنم.
پدر:
ديگه بسه، حرف حرفه منه يا حرف تو؟
پسر:
البته شما پدرجان، اما اگر يك هفت تير واقعى داشتم…!!!



يكي تلویزیونش خراب بوده و برفك داشته. به پسرش ميگه:
بردار اينو بذار زیر آفتاب تا برفکهاش آب شه.



يك نفر پدرش فوت كرده بود. بهش میگن مراسم نمیگیری؟
میگه
نه، به جاش يه سر میریم مشهد!



برنده جایزه نوبل ادبیات در زمان تقدیم جایزه خود به همسرش
گفت:
"این
جایزه را به همسر عزیزم تقدیم می کنم که با نبودش باعث شد من بتوانم این کتاب را تمام کنم!"



یک اختراع نام ببرید برای جبران اشتباهات ابناي بشر: محضر
طلاق!



كارمندي به اتاق رئیسش رفت و گفت: آقای رئیس! من برای
ازدواج دو روز
مرخصی میخوام.
رئیس
گفت: شما که یک هفته تعطیلی داشتین چرا ازدواج نکردین؟
گفت:
آخه نمیخواستم تعطیلاتم رو خراب کنم!



حیف نون میره دستشویی عمومی و زياد طولش میده. وقتی میاد
بیرون جمعيت منتظر در صف؛ بهش میگن خسته نباشید، برميگرده میگه: شیرین کام باشید!



يك بنده خدايي تو ماشینش آهنگ عربی گذاشته و صدای پخش آن را هم بلند كرده بود. بهش گیر میدن میگه: ای بابا! نمیذارید یه مقدار قرآن شاد گوش كنیم!



پسر كوچكى از مادرش پرسيد: وقتى كه من به دنيا آمدم تو كجا
بودى؟
مادر:
در بيمارستان عزيزم.
پسر:
پدرم كجا بود؟
مادر:
در دفتر كارش.
پسر:
پدربزرگ و مادر بزرگ؟
مادر:خانه
خودشان، كجا مىخواستى باشند عزيزم؟
پسر
بچه غرغر كنان گفت: هنوزم همين طور است، هر وقت به خانه مىآيم، كسى نيست.



از يكي ميپرسن: ميدوني به زنبورهایی که از کندو محافظت
میکنن چی میگن؟
میگه:
آره به اونا ميگن خسته نباشید!



مشتری: آقا خواهش میکنم برای من یک خوراک جوجه بیاورید.
پیشخدمت
که تازه کار بود رفت و با یک بشقاب گندم برگشت!



گدايى با حالت گريان و نزار به خانمى گفت: شما بايد موقعيت
مرا درك كنيد. خيلى بدبختم، پدر معتاد، مادر مريض، بچهها گرسنه.
خانم
دلش به رحم آمد و پول خوبى به او داد و سپس گفت: شما كى هستيد؟
من
پدر خانوادهام.



كشيشى سر كلاس درس از بچه ها پرسيد: بايد چه كار كنيد تا
گناهان شما
بخشوده
شود؟
پسركى
از ته كلاس: بايد گناه كنيم آقاى كشيش.
سهیل بعد از شعرای یمانی پرنورترین ستاره آسمان است. وضعیت ستاره سهیل طوری است که پس از طلوع، تا ارتفاع کمی از افق بالا آمده، دوباره سر خم می کند و در افق پنهان می شود (غروب می کند). که اگر افق کاملا" باز باشد می توان آن را در مدت کوتاهی مشاهده کرد. دیدن ستاره سهیل کار ساده ای نیست، و مدت زمانی که این ستاره قابل مشاهده است بسیار کوتاه است.